تیغ کز دستِ دوستان باشد
زخمش آسایشِ روان باشد
یک اشارت ازو به گوشۀ چشم
خون بهایِ هزار جان باشد
چشمِ او آن کند به یک غمزه
کاعتبارِ جهانیان باشد
ترکِ جان عینِ زندگی ست ولیک
بر گران ترکِ جان گران باشد
بگذارد به سُم پرستان خر
هر که را غزمِ آسمان باشد
هر که بر دوست سود خواهد کرد
گو بکن تا که را زیان باشد
همه ای دوست آن گهی باشی
کز تو نه نام و نه نشان باشد
بر کنارِ وصال ننشینی
تا ز تو هیچ در میان باشد
اگر از خود نزاریا برهی
هر چه باقی بماند آن باشد
چون ازین عمرِ عاریت برهی
بعد از آن عمرِ جاودان باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی موضوعاتی چون عشق و دوستی میپردازد. شاعر به این نکته اشاره میکند که زخمهایی که از سوی دوستان به ما میرسد میتواند آرامش روح را تحت تأثیر قرار دهد. او از قدرت نگاه و اشارت معشوق سخن میگوید که میتواند بر زندگی و سرنوشت انسانها تأثیر عمیق بگذارد. همچنین بیان میکند که فراق از محبوب، هرچند عمیق و دردناک است، اما در عین حال ترک جان نیز زحمتآور است. شاعر تأکید میکند که برای رسیدن به دوستی واقعی، انسان باید خود را از تعلقات و ویژگیهای دنیوی آزاد کند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که باید از این عمر گذرا رها شد تا به زندگی ابدی برسیم.
هوش مصنوعی: تیغی که از دست دوستان برمىآید، زخمش باعث آرامش روح و روان میشود.
هوش مصنوعی: یک نگاه یا حرکتی جزئی از او میتواند به اندازهای تأثیرگذار باشد که ارزش جانهای بسیار زیادی را داشته باشد.
هوش مصنوعی: چشمان او با یک اشاره یا نگاه، میتواند اعتبار و ارزشهای جهانی را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: رها کردن زندگی، خود در واقع واقعیترین شکل زندگی است، اما باید توجه داشت که این کار برای بسیاری ممکن است دشوار و سنگین باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به بلندیها و آسمانها دسترسی دارد، میتواند به راحتی بر افراز سُمها و پای پرندگان مسلط شود.
هوش مصنوعی: هر کس بخواهد به دوستش کمک کند، باید این کار را انجام دهد، تا ببیند که چه کسی ممکن است آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: ای دوست، زمانی در کنارم باش که دیگر از تو نه نامی بماند و نه نشانی، یعنی در آن هنگام که خود را از وابستگیها و شناسهها رها کنی.
هوش مصنوعی: زمانی که به وصال و نزدیکی نرسیدی، نباید درنگ کنی زیرا در این حالت هیچ چیز از تو نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر از وابستگیها و تعلقات خود آزاد شوی، آنچه بعد از آن باقی بماند، حقیقت واقعی تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی که از این زندگی موقتی خلاص شوی، سپس به زندگی ابدی وارد خواهی شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مجلس شاه را چنان باشد
که بدن را لطیف جان باشد
هر چه گویی گر آنچنان باشد
صفت عشق غیر از آن باشد
رنگ عاشق چو زعفران باشد
هرکه عاشق بود چنان باشد
روی فارغدلان به رنگ بود
رنگ غافل چو ارغوان باشد
قاصد عشق او ز ره چو رسید
[...]
دلبرم تا ز من نهان باشد
جوی خون بر رخم روان باشد
ور نهان باشد او زمن چه عجب
کوچوجانست و جان نهان باشد
یار بی خوی خوش نکو ناید
[...]
غم چو می راحتِ روان باشد
چون رضای تو در میان باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.