هرکه را درد عشق داغ نکرد
نبوَد مرد اگرچه باشد مرد
مردِ مرد آن گهی ببوَد که عشق
از وجودش همی برآرد گرد
عشق با سوز و درد می آید
[پیش] با جوش و بوش و بردابرد
هیچ افسرده را نباشد سوز
هیچ آسوده را نباشد درد
سوزناکان به دوست مشغولند
نه چو افسردگان به خواب و به خورد
متناسب نکرد هیچ بصیر
نفس سوزناک با دم سرد
عشق و معشوق و عاشق صادق
هر سه چون جمع گشت باشد فرد
عقل پوشیده بُد نزاری را
عشقش از پرده با میان آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان اهمیت عشق و درد ناشی از آن میپردازد. شاعر تاکید میکند که کسی که در عشق دچار درد و سوز نشده، حقیقتاً مرد نیست، حتی اگر ظاهراً مرد باشد. عشق با سوز و درد همراه است و کسانی که عاشقند، درگیر این احساس هستند و خواب و آسایش ندارند. در contrast، افراد افسرده به خواب و بیخیالی مشغولاند و نمیتوانند از سوز عشق بهرهمند شوند. همچنین، عشق، معشوق و عاشق وقتی در کنار هم قرار میگیرند، به یک حقیقت واحد تبدیل میشوند. در نهایت، شاعر بیان میکند که عشق، حتی آنهایی که به نظر نمیرسد، خود را در پرده پنهان میکنند، میتواند از پس پرده بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: هر کسی که به عمق عشق نرسد و رنج آن را تجربه نکرده باشد، نمیتواند به تمام معنا مرد واقعی باشد، حتی اگر ظاهراً مرد به نظر برسد.
هوش مصنوعی: مرد واقعی زمانی به ماهیت خود پی میبرد که عشق از وجودش جان بگیرد و احساسات عمیق را در او زنده کند.
هوش مصنوعی: عشق همراه با سوز و درد به وجود میآید و با هیجان و شور و شوق به دل مینشیند.
هوش مصنوعی: هیچ کسی که غمگین است، نمیتواند آرامش داشته باشد و هیچکس که در آرامش به سر میبرد، دردی را احساس نمیکند.
هوش مصنوعی: دوستان عاشق و شاداب به یاد یکدیگر مشغولاند، نه مانند غمگینها که به خواب و خوردن مشغولاند.
هوش مصنوعی: هیچ بصیرتی نتوانسته است احساسات سوزناک را با سردی نفس هماهنگ کند.
هوش مصنوعی: عشق، معشوق و عاشق، وقتی که با هم جمع میشوند، در واقع به یک حقیقت واحد و فرد تبدیل میشوند.
هوش مصنوعی: عقل نزار، پنهان بود، اما عشق او را از پس پرده بیرون آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اشتر گرسنه کسیمه برد
کی شکوهد ز خار؟ چیره خورد
نانوردیم و خوار و این نه شگفت
که برِ ورد، خار نیست نورد
مردم اندر خور زمانه شدهست
نرد چون شاخ گشت و شاخ چون نرد
از تک اسب و بانگ نعرۀ مرد
کوه یر نوف شد هوا پر گرد
شعر سید محمد ناصر
دل من شاد کرد و خرم کرد
شدم از گرمی طبیعی پوست
همچو تشنه که آب باید سرد
بر دل من نشاط رامش یافت
[...]
صدر اسلام زنده گشت و نمرد
گرچه صورت به خاک تیره سپرد
در جهان بزرگ ساخت مکان
هم بخردان گذاشت عالم خرد
پس تو گویی که مرثیت گویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.