گنجور

 
حکیم نزاری

بر یاد دوستان نفسی می زنم به درد

خوش وقت دوستان که کسی یاد ما نکرد

ای باد بگذر امشب و با دوستان بگوی

تا می خوردند می که خردمند غم نخورد

گر فرصتی درافتد و باشد مجال آن

کز دوستان دو حرف توانی سوال کرد

گو یاد ما کنید و به همت مدد دهید

وآن گه به گرد هیچ مزاحم دگر مگرد

تا دوستان ملول نگردند و سر گران

رمزی سبک ادا کن و طومار درنورد

نگذاردت زمانه زمانی به خانه ای

اینجا نمونه ای است به صد اعتبار نرد

هان تا به یاوران برسی بیشتر که بس

در خانه مخاطره ای مهره وار فرد

در زمهریر آزی و عریان ز ستر راز

گر نیست برگ بردت از این مرغزار برد

هست از سرشک روی نزاری همیشه سرخ

ورنه بود هر آیینه رنگ نزار زرد

یک هفته عیش و از پی آن مدتی فراق

آری خمار و خار بود با نبید و ورد

آسایش از حیات همان چند روز بود

بی روی دوست بر دل ما شد حیات سرد

با روزگار بیش چه کوشی نزاریا

دانی که با زمانه نکرده ست کس نبرد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

چون بچهٔ کبوتر منقار سخت کرد

هموار کرد پرّ و بیوکند مویِ زرد،

کابوک را نخواهد و شاخ آرزو کند

وز شاخ سوی بام شود باز گردگرد

عنصری

مشکین شود چو باد بزلف تو بگذرد

عاشق شود کسیکه بروی تو بنگرد

بر غالیه بماند بر عارض تو باد

گاهش برو بمالد و گه باز بسترد

گر پشت یابد از رخ تو لاله بشکفد

[...]

وطواط

جز سوی نام نیک خردمند ننگرد

نام نکو بماند و این عمر بگذرد

سوزنی سمرقندی

سالار لولیان را گفتم برای خرد

از میخ هجو من خر خمخانه را بدرد

گفتا که میخ هجو تو . . . ون خوار آنخرست

. . . ون ما چی خاردان بره کش حرب فشرد

خر فرد بود میره با سهل دیلمی

[...]

قوامی رازی

ای از عدد یکی به هنر صدهزار مرد

دارند معطیان ز عطاء تو پیش خورد

از رشگ حرمت تو بزرگان مملکت

چون صبح و شمس بارخ زردند وبادسرد

از اولیای دولت در هیچ روزگار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قوامی رازی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه