گنجور

 
حکیم نزاری

به روزگار شبی گر دهد وصالم دست

خروس بانگ برارد سبک نباید جست

ستیزه ی شب وصل آمدست روز فراق

مدارِ دور بر این نقطه می رود پیوست

چو هیچ ماهرخی نیست بی رقیب و ذنب

چرا رضا ندهم بر قضا به حکم الست

میان ما و غم دوست در خروج و دخول

به جان دوست اگر هیچ امتناعی هست

رقیب گفت برفتی و توبه بشکستی

که دور چشم بد از توبه ی تو توبه پرست

ز درد طعنه ی او گفتمش تو را چه زیان

اگر درست بود توبه ی من ار بشکست

جهانیان بشنیدند و آفرین کردند

زهی نزاری قلّاشِ رندِ عاشقِ مست

قلندری ام وشنگوَلی و خراباتی

به زور، زهدی بر خود نمیتوانم بست

بسا که در حقِ ما محتسب چو صبحِ نخست

دروغ گفت ولیکن به راستی بنشست

همان به است که انصاف خویشتن بدهم

که بی جواز ره از باژخواه نتوان رست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ابوالفرج رونی

دلیل نصرت حق زخم نیزه عربست

از اوست هر چه به شرک اندر از بدی شغب است

سوزنی سمرقندی

رسیده ماه محرم به سال پانصد و شصت

به بارگاه وزیر خدایگان بنشست

که تا نظر کند اندر جمال طلعت او

که هیچ شه را مانند او وزیری هست

خجسته‌رای و همایون‌لقا و فرّخ‌فال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
قوامی رازی

کسی نرست ز دنیا مگر خدای پرست

در این زمانه هر آن کس که او به مرد برست

جهان بی خبر آن است و جای بی ادبان

سریر کفر بلند و سرای ایمان پست

رها مکن که جهان تاج بر سر تو نهد

[...]

انوری

رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل

شدی و رفت بهین حاصل جهان از دست

زمانه نی در مردی در کرم بشکست

سپهر نی دم شخصی دم هنر دربست

دلم حریق وفاتت چو کرد خاکستر

[...]

سعدی

چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست

که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست

دگر به روی کسم دیده بر نمی‌باشد

خلیل من همه بت‌های آزری بشکست

مجال خواب نمی‌باشدم ز دست خیال

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه