ای دل بدان که درد دل تو دوای تست
بی درد دل مباش هم او مقتدای تست
دنیا نه جای تست مکان تو دیگر است
گرچه ز ابتدای مراتب سرای تست
مقصود ز آفرینش کونین و عالمین
گر بشنوی ز داعی مخلص برای تست
زین تنگنا بدر شو و حالی قرار گیر
بر تخت گاه سدره که آرام جای تست
بنشین به چار بالش سرمد به کام دل
گر زان که بر وساده ی حق متکای تست
این جا هوای هاویه بیرون کنی ز سر
آن جا هوای سدره نشینان هوای تست
الا هوای نفس چه می دید جم ز جام
اینک سفال ساغر گیتی نمای تست
ساکن مباش می رو و ایمن مباش نیز
بر ره هزار غول ز چون و چرای تست
تا زین همه عذاب و خطر وارهی به طبع
تسلیم کن به آن که به حق ماورای تست
آخر چرا متابعت دیو می کنی
دیو ای فرشته زاده نگویی کهای تست
تو پس رو اموری و او سخره ی غرور
ابلیس ناسزا به چه حجت سزای تست
هرگز به منتهای کمالات کی رسی
تا هم ورای ناقص تو پیشوای تست
بنگر به دست کار نزاری که چون بساخت
این داری مفید که شافی دوای تست
اخلاط حکمت است که ترکیب می کند
حبی محققانه که محض شفای تست
با کافران غزا چه کنی آری از نخست
دفع هوای نفس تو حد غزای تست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع درد و درمان روحی اشاره دارد. شاعر میگوید که درد دل انسان میتواند عامل درمان او باشد و انسان نباید از این درد فرار کند، زیرا این درد راه هدایت اوست. دنیا مکانی موقتی است و انسان باید خود را از تنگنای آن برهاند و به مقامهای بالاتر برسد. شاعر به فرد میگوید که بر تختگاه آرامش بنشیند و به خویشتن واقعیاش نزدیک شود. او همچنین هشدار میدهد که نباید در دام هوای نفس بیفتد و باید از وسوسههای شیطانی دوری کند. در نهایت، شاعر توصیه میکند که به حق و حقیقت تسلیم شود و از تلاش برای دستیابی به کمالات فراتر از خود دست برندارد، زیرا کمال واقعی در ارتباط با حق است.
هوش مصنوعی: ای دل، آگاه باش که درد و غم تو خود درمان توست. بیدرد و رنج نباش، زیرا او راست که باید به او اقتدا کنی.
هوش مصنوعی: دنیا دیگر جایی برای تو نیست، مکان تو در جای دیگری است، هرچند که از آغاز، این مکان متعلق به تو بود.
هوش مصنوعی: هدف از آفرینش دنیا و جهان این است که اگر به ندای الهی گوش فرا دهی، این هدف برای تو مشخص خواهد شد.
هوش مصنوعی: از این دشواریها بیرون بیا و جای آرامی پیدا کن، در حالی که بر تخت سدره نشستهای که جا و آرامش توست.
هوش مصنوعی: بنشین و با آرامش سر بر چهار بالش بگذار و از زندگی لذت ببر، زیرا اینکه بر جایگاهی از حقیقت تکیه دادهای، موجب خوشبختی توست.
هوش مصنوعی: این جا باید از افکار و دنیای منفی فاصله بگیری و به دور از آن باشی، در حالی که در آن سوی دیگر، روح و سرشت آسمانی و آرامش بخش وجود دارد که قرار است تو را در بر گیرد.
هوش مصنوعی: ای کاش که دل به هوای نفس نسپاریم! جم در حال نوشیدن از جام، در واقع اینک ساغر گیتی تنها نمایی از توست.
هوش مصنوعی: هرگز در جا نایست و از مکانت حرکت کن؛ همچنین از خطر در امان نخواهی بود. در مسیر خود در برابر مشکلات و چالشها آماده باش، زیرا آنچه بر تو میگذرد، به خود تو بستگی دارد.
هوش مصنوعی: برای رهایی از تمام عذابها و خطرها، تسلیم آن کسی شو که حقیقتی فراتر از تو دارد.
هوش مصنوعی: چرا از شیطان پیروی میکنی، ای فرشته زاده؟ نگویی که این کار تو طبیعی است؟
هوش مصنوعی: تو به امور دنیا پشت کردهای و او به تمسخر غرور ابلیس مشغول است. به چه دلیلی فکر میکنی سزاوار این بیاحترامی هستی؟
هوش مصنوعی: هرگز به اوج کمالات نخواهی رسید، چرا که همواره بالاتر از تو کسی وجود دارد که راهنمای توست.
هوش مصنوعی: به کار دست خودت نگاه کن، زیرا آنچه که ساختهای، برای تو مفید است و میتواند داروی شفابخش مشکلاتت باشد.
هوش مصنوعی: این مطلب به این معناست که حکمت و علم با هم ترکیب میشوند تا دوستی واقعی و حقیقی ایجاد کنند که تنها هدف آن، بهبودی و سلامت انسان است.
هوش مصنوعی: با کافران جنگی نداریم، زیرا اولین قدم برای مبارزه، کنترل خواستههای نفسانی خودت است که به خودی خود، همانند یک مبارزه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سروری که مخزن اسرارغیب رابهتر
بهتر کلیدخاطر مشکل گشای تست
آنجاست نزهت دل و دانش که روی تست
وانجاست قبلة مه واختر که رای تست
عزم تو جز منازل اقبال نسپرد
[...]
ای یار ناگزیر که دل در هوای توست
جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست
غوغای عارفان و تمنای عاشقان
حرص بهشت نیست که شوق لقای توست
گر تاج میدهی غرض ما قبول تو
[...]
گر حرص زیر دست و طمع زیر پای تست
سلطان وقت خویشی و سلطان گدای تست
ای صاحب اجل که روی در قفای دل
رخش امل مران که اجل در قفای تست
گر نفس راه می زندت کاین طریق نیست
[...]
ای دیده دل به خون جگر رهنمای تست
زین ره تو درگذر که چنین جا نه جای تست
دل گفت من کیم قدری خون سوخته
هر درد دل که هست مرا از بلای تست
گفتم مرو دل از پی دلبر که بی وفاست
[...]
شاه نجف که گوهر بحر عنایتست
چون بحر بیکران کرمش بی نهایتست
با هر نبی که بود بمعنی رفیق بود
سر نهان که میشنوی این حکایتست
بر دوش آفتاب رسالت نهاده پای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.