ندارم محرمِ رازی که پیغامی برد جایی
درین غم بنگرد رویی برین مشکل زند رایی
چنان شوریده شد بختم که پای از سر نمیدانم
مگر خود محنتِ ما را پدید آید سر و پایی
نصیحتگوی میکوشد که بفریبد مرا از تو
چه میخواهد نمیدانم ز چون من ناشکیبایی
به قهر ار بند بربندم کند دشمن جدا از هم
به بوی دوست لبّیکم برآید از هر اعضایی
محال است آن که سودایش توان کرد از سرم بیرون
هنوزم استخوان در گِل نباشد بیتمنّایی
نه هر معشوقه چون لیلی وفا کردهست با یاری
نه هر دیوانه چون مجنون به سر بردهست سودایی
اگر خواهی که لیلی را نباشد چون تو مجنونی
بباید کرد چون مجنون ز جز لیلی تبرّایی
به علمِ من همه عالم مقابل نیست با یک دم
که در خلوت برآوردی به رویِ عالم آرایی
مرا افسرده میگوید که بر آتش مزن خود را
ولی گفتهست پروانه که کو صبری و پروایی
نزاری را میاموزید از این پس خویشتنداری
محال است این طمع یاران شکیبایی ز شیدایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دردها و عواطف خود صحبت میکند و حالتی از بیتابی و اشتیاق را به تصویر میکشد. او بیان میکند که در غم و اندوه خود غرق است و کسی را ندارد که رازهایش را درک کند. شاعر از پیچیدگی احساساتش میگوید و اینکه چگونه نصیحتهای دیگران نمیتواند او را از محبت محبوبش دور کند. او به وفای معشوقهها اشاره میکند و میگوید که هر معشوقی مثل لیلی نیست و هر دیوانهای مانند مجنون داستانی ندارد. در پایان، شاعر به اشتیاق و شیداییاش نسبت به محبوب اشاره کرده و میگوید که امیدی به فراموشی این عشق ندارد.
هوش مصنوعی: من کسی را ندارم که رازی را به جایی ببرد و در این غم، نگاهی به چهرهام بیندازد و راه حلی برای این مشکل پیدا کند.
هوش مصنوعی: بختم چنان آشفته و پریشان شده که نمیدانم از کجا شروع کنم، جز اینکه خود درد و رنج ما را به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: نصیحتکننده تلاش میکند مرا فریب دهد، اما نمیدانم او از من چه انتظاری دارد، چرا که من آدمی ناشکیبا هستم.
هوش مصنوعی: اگر دشمن به خشم بند مرا ببندد، با یاد دوست، هر یک از اعضای من به صدای لبیک پاسخ خواهد داد و از هم جدا نخواهند شد.
هوش مصنوعی: امکان ندارد که عشق و آرزوی او را از دل بیرون کنم، هنوز هم در دل من نشانههایی از بینیازی باقی مانده است.
هوش مصنوعی: هر معشوقهای مانند لیلی وفادار نیست و هر دیوانهای مثل مجنون حال و روز عجیبی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی لیلی به تو احساس مشابهی داشته باشد و مجنون نباشد، باید مانند مجنون از همه چیز except لیلی کنارهگیری کنی.
هوش مصنوعی: علم من در برابر تمام دنیا قابل مقایسه نیست، وقتی که تو با یک نگاه در خلوت، زیباییات را به جهان نشان میدهی.
هوش مصنوعی: شخصی به من میگوید که خودت را به آتش نینداز و ناراحت نباش، اما پروانه به من یادآوری میکند که شجاعت و صبر در عشق چه اهمیتی دارد.
هوش مصنوعی: نزاری، اکنون یاد بگیر که کنترل بر نفس و خویشتنداری آسان نیست. این آرزو و طمع در دل یاران، نشانهای از شیدایی و عشق است که تحمل نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهار آمد من و هر روز نو باغی و نو جایی
به گشتن هر زمان عزمی به بودن هر زمان رایی
قدح پر باده رنگین به دست باده پیمایی
چو مرغ از گل به گل هر ساعتی دیگر تماشایی
نگاری با من و رویی نه رویی بلکه دیبایی
[...]
شبی تاری چو بیساحل دمان پر قیر دریائی
فلک چون پر ز نسرین برگ نیل اندوده صحرائی
نشیب و توده و بالا همه خاموش و بیجنبش
چو قومی هر یکی مدهوش و درمانده به سودائی
زمانه رخ به قطران شسته وز رفتن برآسوده
[...]
ایا بی حد و مانندی که بی مثلی و همتایی
تو آن بی مثل و بی شبهی که دور از دانش مایی
ز وهمی کز خرد خیزد تو زان وهم و خرد در وی
ز رایی کز هوا خیزد تو دور از چشم آن رایی
پشیمانست دل زیرا که تو اسرارها دانی
[...]
خرد را دوش میگفتم که ای اکسیر دانایی
همت بیمغز هشیاری همت بیدیده بینایی
چه گویی در وجود آن کیست کو شایستگی دارد
که تو با آب روی خویش خاک پای او شایی
کسی کاندر جهان بیهیچ استکمال از غیری
[...]
زهی اخلاق تو محمود همچون عقل و دانائی
زهی ایام تو مشکور همچون عهد برنائی
امام شرق رکن الدینکه سوی حضرتت دایم
خطاب انجم و چرخست مولانا و مولائی
اضافت با کف رادت ز گیتی گنج پردازی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.