خوش بود به صبح دم زمزمه ی خروسِ می
زنده دلا نمی کنی تجربه از نشاطِ وی
از نفحاتِ صبح دم بهره نگیری ای صنم
باز نشین ز خواب و کف پیش کن و بخواه می
حور و شرابِ نقد را هر دو به دست می شود
عشوه نمی خریم ما وعده ی نسیه تا به کی
باد ببرد مملکت خاک بخورد سلطنت
نامِ نکو بماند و بس از جم و کی قباد و کی
راست نشین و پاک رو نیک نیوش و بد مگو
وای اگرت به عاقبت سوزِ دلی بود ز پی
جانِ من است جامِ می باز مگیر جان ز من
قصد هلاک چون منی از تو روا بود نه هی
نقضِ وجودِ دوستان شرطِ یگانگی بود
خاصه وجودِ بی دلی کو به وجودِ تست حی
محتسب از قفایِ ما باز نمی شود دمی
راست چنان که می رود از پیِ آفتاب فی
مرهمِ درد می نهم بهرِ علاجِ دردِ دل
از پیِ آن که مدّتی توبه نهاده بود کی
عشق درآمد از درم گفت تویی نزاریا
ساکنِ انزوا چنین کرده بساطِ عیش طی
با دو حریفِ یک جهت کُنج گزین و باده خور
صرف مکن ولی زمان بر دف و چنگ و نای و نی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای صبح و شادی ناشی از آن میپردازد. شاعر از ندا و زنگ خروس در صبح بر میخیزد و از دوست میخواهد که از خواب بیدار شده و از لذتهای زندگی بهرهبرداری کند. او به لذتهای دنیوی چون شراب و عشق اشاره کرده و به یادآوری این نکته میپردازد که زندگی زودگذر است و باید از آن استفاده کرد. شاعر بر این باور است که در این دنیا، خود را از غم و غصه رها کند و از زیباییهای زندگی بهرهبرداری نماید. او همچنین به اهمیت دوستی و وفاداری اشاره میکند و از موانع عاطفی و اجتماعی میگوید که ممکن است مانع رسیدن به لذتهای واقعی شوند. در نهایت، او بر اهمیت عشق و شادمانی در زندگی تأکید دارد و از توبه و انزوا میگوید.
هوش مصنوعی: صبحگاهان صدای خوش خروس، که سرزندگی و شادابی را به همراه دارد، لذتبخش است. اما دریغ که دل تو از این نشاط و زندگی تجربهای به دست نمیآورد.
هوش مصنوعی: ای معشوق، از لطافتهای صبحگاهی بهرهمند نشو، بیدار شو و از خواب برخیز. دستت را پیش بگذار و درخواست می کن.
هوش مصنوعی: ما حالا هر دو موهبت زیبا و لذتبخش را در دست داریم و به آنها توجهی نمیکنیم. چراکه وعدههای نامشخص و آیندهای که معلوم نیست به چه شکل خواهد بود، برای ما جذابیتی ندارند.
هوش مصنوعی: باد میتواند کشور را با خود ببرد و به خاک تبدیل کند، اما نام نیک سلطنت همچنان باقی میماند، چه از جمشید، چه از کیقباد و چه از کی.
هوش مصنوعی: سخن خوب و درست را بشنو و از گفتن حرفهای بد پرهیز کن، زیرا اگر در نهایت دل کسی را بشکنی، عواقب ناگواری برایت خواهد داشت.
هوش مصنوعی: جان من به این جام شراب وابسته است، آن را از من مگیر. قصد نابودی من را نداشته باش، زیرا از کسی که مانند من است، این رفتار روا نیست.
هوش مصنوعی: وجود دوستان را اگر نادیده بگیریم، به یگانگی و وحدت میرسیم؛ بهخصوص وقتی که کسی در دلش نسبت به معشوق و محبوب، احساس خالی بودن کند، چراکه او خود را در وجود محبوب مییابد.
هوش مصنوعی: آدمی که پیگیر و مراقب ماست، هیچ وقت از دنبالمان دست برنمیدارد، همانطور که خورشید همیشه در حال حرکت است و ما نیز باید به دنبال آن بگردیم.
هوش مصنوعی: برای درمان درد دل، از شراب استفاده میکنم، چرا که مدتی توبه کرده بودم.
هوش مصنوعی: عشق به در خانهام آمد و گفت تو هستی، نزاریا، که در گوشهنشینی ساکن شدهای. این زندگی خوشی را به این شکل فراهم کرده است.
هوش مصنوعی: با دو رفیق همراستا دوست باش و فقط به خوشگذرانی نپرداز. به جای آن، زمانت را صرف موسیقی و آوای ساز نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز ز خوی کودکی رفت ز ناز و نازکی
داد زکات ده یکی کوه ز ماه کاکلی
کالی را بچابکی قاضی را بسالکی
پیش ملوک چندکی احمد لاک لالکی
کاش خجسته دل دهد جرعه لعل خویش وی
تا بشکافد از دلم آبلها بصاف می
نیک اگر برَد کَسی ، پِی به طریقِ بندگی
سجده ی شکر کم بود تا به ابد خدای را
در غم دنیا گرفتار آمدی
خاک بر فرقت که مردار آمدی
سست رگان شام را ساخت زمانه سخت پی
حمله ور از چهارسو با شل و خشت و تیغ و نی
آن به هوای مرزشام این به خیال ملک ری
پهن فراخ آرزو تنگ گرفته گرد وی
تهمت دزد برزنم هر که نشانت آورد
کاین ز کجا گرفتهای آن ز کجا خریدهای
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.