گنجور

 
 
 
گنج‌نامهٔ حاجی‌جلال
سوزنی سمرقندی

باز ز خوی کودکی رفت ز ناز و نازکی

داد زکات ده یکی کوه ز ماه کاکلی

کالی را بچابکی قاضی را بسالکی

پیش ملوک چندکی احمد لاک لالکی

حکیم نزاری

خوش بود به صبح دم زمزمه ی خروسِ می

زنده دلا نمی کنی تجربه از نشاطِ وی

از نفحاتِ صبح دم بهره نگیری ای صنم

باز نشین ز خواب و کف پیش کن و بخواه می

حور و شرابِ نقد را هر دو به دست می شود

[...]

شیخ بهایی

نیک اگر برَد کَسی ، پِی به طریقِ بندگی

سجده ی شکر کم بود تا به ابد خدای را

در غم دنیا گرفتار آمدی

خاک بر فرقت که مردار آمدی

غنی کشمیری

حسن جمال ذاتی ات دشمن زیب عارضی

سرمه غبار خاطر است چشم سیاه یار را

یغمای جندقی

سست رگان شام را ساخت زمانه سخت پی

حمله ور از چهارسو با شل و خشت و تیغ و نی

آن به هوای مرزشام این به خیال ملک ری

پهن فراخ آرزو تنگ گرفته گرد وی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه