ای پیرِ سالخورده غمِ خود نمیخوری
رو خونِ رز مریز که بر خویش خونگری
بت در کنار داری و زنّار در میان
تا چون موحّدان نشوی از خودی بری
در ابتدا نه هم ز قیاسِ من و تو خاست
ترتیبِ بتپرستی و ترکیبِ بتگری
بود و نبود و رای و قیاس تو چیست بُت
زین جمله وا رهی اگر از خویش بگذری
اینجا تو کیستی و من ای یار جمله اوست
پس چیست این که معترفم من تو منکری
توفیق بر نصیبهی فطرت مقدّرست
من بُردم آنِ خویش تو هم آنِ خود بری
گر یک طرف ز گوشه برقع برافکند
من ضامنم که بیش به خود باز بنگری
کورست عقل در رهِ عشّاق نه دلیل
خفّاش را رسد که کند دعویِ خوری
خطِّ یگانگی ندهندت نزاریا
تا لوحِ دل زحرف دویی پاک نستری
چون خاکِ راه معتکفِ کوی دوست باش
تا زیر پای نطعِ سماوات بسپری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی چون عشق، پرستش، و خودشناسی میپردازد. شاعر از پیر سالخورده میخواهد که به غم خود نبازد و بر روی خون گل سرخ (نشانهای از عشق و زیبایی) توجه کند. او به تضاد بین بتپرستی و یکتاپرستی اشاره میکند و به این نتیجه میرسد که اگر از خودبینی و خویشمحوری دست برداریم، میتوانیم به حقیقت نزدیکتر شویم.
شاعر تأکید دارد که در نهایت، همه ما یک حقیقت واحد هستیم و اختلافات ظاهری تنها توهماتی هستند. او همچنین به محدودیتهای عقل اشاره میکند و میگوید که عاقلانهتر است که خود را از قید و بندهای دنیوی رها کنیم و در جستجوی عشق و حقیقت باشیم. در پایان، توصیه میکند که باید مانند خاک در مسیر دوست (خدا) باشیم تا به مقامات والای معنوی دست یابیم.
هوش مصنوعی: ای سالخورده، چرا به غم خود نمیافتید؟ نگران نعبید که بر وجود خود، رنج و درد را جاری میکنی.
هوش مصنوعی: تو تصویر زیبایی از عشق و زیبایی را در کنار خود داری، اما هنوز به زنجیرهایی وابستهای که مانع از رهایی و دستیابی به حقیقت وجودت میشود. باید از این زنجیرها آزاد شوی تا بتوانی به یک حقیقت حقیقی و ناب نزدیکتر شوی.
هوش مصنوعی: در آغاز، نه به خاطر مقایسه من و تو، بلکه به خاطر ترتیب و سازماندهی بتپرستی و شکلدهی به پرستش بتها به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: وجود و عدم، نظر و قضاوت تو چه معنایی دارد؟ اگر از این مسائل فراتر بروی، میتوانی از خودت رها شوی.
هوش مصنوعی: در اینجا میپرسی که من چه کسی هستم، ای دوست، در حالی که همه چیز متعلق به اوست. پس این چه حالتی است که من به آن اعتراف دارم و تو آن را نفی میکنی؟
هوش مصنوعی: سهم هر کس از سرنوشت و فطرت خود را دریافته است. من موفق شدم آنچه برای من مقدر شده بود را بهدست آورم و تو نیز باید آنچه برایت تعیین شده را به دست آوری.
هوش مصنوعی: اگر یکی از گوشههای پوشش خود را کنار بزند، من تضمین میکنم که او دیگر به خود توجه نخواهد کرد و تنها به زیباییاش میاندیشد.
هوش مصنوعی: عقل در مسیر عشق نمیتواند راه را به درستی ببیند، همانطور که خفاش نمیتواند ادعای بینایی کند.
هوش مصنوعی: تو را به حالت تنهایی و یگانگی نمیسپارند، چون دل تو باید از دوگانگی پاک باشد و تنها خدایی را برگزینی.
هوش مصنوعی: به مانند خاکی در مسیر معشوق باش، تا در آغوش آسمانها قرار بگیری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری
تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری
این روز و شب گریستن زاروار چیست
نه چون منی غریب و غم عشق برسری
بر حال من گری که بباید گریستن
[...]
برگ گل سپید به مانند عبقری
برگ گل دو رنگ به کردار جعفری
برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری
چون روی دلربای من، آن ماه سعتری
پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری
کافور بر گرفت ز که باد عنبری
از گل زمین شده چو تذروان هندوی
وز ابر آسمان چو پلنگان بربری
از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان
[...]
ای فال گیر کودک فالم ز روی تو
با روشنایی مه و با سعد مشتری
هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور
پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری
دارند صورت پری اندر بلور و تو
[...]
ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری
ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری
در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان
بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری
اقبال را به همت بهتر طلیعه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.