گنجور

 
حکیم نزاری

گر امشبم چو دوش به سر باز بگذری

لطف است و دل نوازی و مملوک پروری

در شیشه دیده اند گروهی شنیده ام

من دیده ام ولیکن در خواب خوش پری

چون آفتاب از عظمت بر فلک رویم

گر چون همای بر سرِ ما سایه گستری

بر حلقه های زلفت وقف است سرکشی

بر گوشه های چشمت ختم است دل بری

گر زیرِ خاک باشم وگر خاک زیرِ پای

من خاکِ آن زمین که بر آن خاک بگذری

بر آستان نشسته و دل در تو بسته ام

باشد که هم به ما ز سرِ لطف بنگری

ما راستانِ کوی توایم از عدو چه باک

با سرو کس غلو نکند راست منظری

ما ز ابتدایِ کون محّبِ تو بوده ایم

اسرارِ آن سری نتوان داشت سرسری

فریاد ما نمی رسی و ره نمی دهی

آری کجا بریم ز دست تو داوری

در راه بس که دیده به رویم فرو گریست

آبم به زیرِ پای روان شد کَری کَری

از آب گیرِ دیده نشد مردمک برون

هر چند جهد کرد بسی در شناوری

خوابم نمی برد که کند بر مریضِ عشق

گاهی بلا لحافی و گه درد بستری

ماییم و جرعه ای و جفایِ همه جهان

ای یارِ غم گسار بخور غم چه می خوری

گویند خونِ رز به ستم جز تو کس نریخت

آری نزاریا مگر این پی برون بری

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری

تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری

این روز و شب گریستن زاروار چیست

نه چون منی غریب و غم عشق برسری

بر حال من گری که بباید گریستن

[...]

منوچهری

برگ گل سپید به مانند عبقری

برگ گل دو رنگ به کردار جعفری

برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری

چون روی دلربای من، آن ماه سعتری

قطران تبریزی

پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری

کافور بر گرفت ز که باد عنبری

از گل زمین شده چو تذروان هندوی

وز ابر آسمان چو پلنگان بربری

از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان

[...]

مسعود سعد سلمان

ای فال گیر کودک فالم ز روی تو

با روشنایی مه و با سعد مشتری

هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور

پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری

دارند صورت پری اندر بلور و تو

[...]

ابوالفرج رونی

ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری

ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری

در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان

بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری

اقبال را به همت بهتر طلیعه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه