به مزدِ جان خود بر من ببخشای
دمی در کلبه ی احزان ما آی
چه معنی دارد این نامهربانی
بیا ای رشک مهر عالم آرای
بیا ای دیده را چون روشنایی
که بر چشمِ جانبینت کنم جای
تن و جان و دل و دین صرف کردم
دگر گر التماسی هست فرمای
چو شد مُلک وجودم از تو بلغاق
مرا زین بیشتر بلغاق منمای
به جانت دوست میدارم به جانت
که بستان جانم و بر جان ببخشای
تو روحی و لبت آبِ حیات است
مکاه از جان من در عمرم افزای
نیارم دامنت از دست دادن
به دستانِ رقیبِ بی سر و پای
مرا با این شکر نی چاشنی هست
برو گو مدّعی و ژاژ میخای
مکُش آخر نزاری را به زاری
چنین بر خونِ ناحق دست مگشای
نمیترسی در روزِ مظالم
بگیرم دامنت ای سرو بالای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از معشوق خود میخواهد که به او توجه کند و از او دلجویی کند. او از نامهربانی معشوق شکایت دارد و از او دعوت میکند که در کلبه اشک و اندوه او حاضر شود. شاعر احساس میکند که جان و دلش را فدای معشوق کرده و از او درخواست میکند که بیشتر از این او را نرنجاند. او از عشق و محبتش نسبت به معشوق سخن میگوید و از او میخواهد که از جانش کم نکند. در نهایت، او نگران این است که مبادا معشوق را به راحتی از دست بدهد و از او میخواهد که در برابر ظالمها از خود دفاع کند و بر او رحم کند.
هوش مصنوعی: خواهش میکنم برای لحظهای به یاد من باش و به خاطر قیمتی که برای جانم قائل هستی، کمی وقتت را در خانهی غمهایم صرف کن.
هوش مصنوعی: این نامهربانی چه معنایی دارد؟ ای کسی که باعث حسادت آفتاب زیباییهای عالم شدهای، بیا و محبت را به من ارزانی کن.
هوش مصنوعی: بیا ای چشم، تو را مانند روشنی روشن کنم تا به درون جانت بنگرد.
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را برای تو فدا کردم، حالا اگر درخواست یا خواهشی داری، بفرما.
هوش مصنوعی: وقتی که وجودم تحت تأثیر تو قرار گرفت، دیگر نیازی نیست که مرا بیشتر به زیر سؤال ببری.
هوش مصنوعی: تو را دوست دارم، به خاطر روح و جانت. امیدوارم جانم را از تو بگیرم و بر جان تو ببخشایم.
هوش مصنوعی: تو مانند روح هستی و لبهایت مانند آب حیات، مبادا در زندگی من فزونی بگیری و باعث دردسر شوی.
هوش مصنوعی: نمیخواهم تو را از دست بدهم و اجازه دهم که کسی که هیچ ارزشی ندارد، به تو نزدیک شود.
هوش مصنوعی: من با این شیرینی شکر ارتباطی ندارم، برو به آن مدعی بگو که زیاد حرف مفت نزن.
هوش مصنوعی: آخر نزار را به طور دردناک مکش، و به خاطر خون ناحق، دستت را به خون نزن.
هوش مصنوعی: در روزهایی که ظلم و ستم در اوج است، از تو نمیترسم و هر زمان که بخواهم، تو را به چالش میکشم ای سرو بلند قامت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به خنجر دشمنانش را ببیزای
به نیکی دوستانش را ببخشای
خداوندا چنین گفتهست حاسد
که میباشد مرا جای دگر رای
به معبودی که مستغنی است ذاتش
ز خواب و خورد و فرزند و زن و جای
که گر تا ره به دهلیز تو دانم
[...]
خداوندا درِ توفیق بگشای
نظامی را رهِ تحقیق بنمای
مرا دیدار خود آن لحظه بنمای
گره یکبارگیم از کار بگشای
مرا سیّ و دو خدمتکار بودند
همه یک خانه و یک روی و یک رای
و شاقانی چو مروارید خوشاب
سمن دیدار و خندان و شکر خای
همه سر تیز و سخت و چست و چالاک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.