از برت میروم به ناچاره
طمع از جان بریده یک باره
تا کجا سر برون کند مجنون
که شد از کویِ لیلی آواره
از بلایی چنین که پیش آمد
بودهام ترسناک همواره
تا کند احتمالِ دردِ فراق
کو دلی بردبارِ خونخواره
ماهرویا بسوزم ار برسی
بر سر راه من به سیاره
از تو دارم طمع که یادآری
از نزاریِ زار بیچاره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد فراق و جدایی عاشقانه سخن میگوید. او از بیقراری و آوارهگیاش به خاطر دوری معشوق مینالد و ابراز میکند که همواره از این بلا ترسیده است. شاعر همچنین به امید یادآوری معشوق و دلتنگیاش اشاره کرده و میگوید که اگر معشوق به او برسد، برایش میسوزد. این احساسات عمیق و دردناک نشاندهندهی عشق و longing است.
هوش مصنوعی: من به ناچار از تو دور میشوم، چون دیگر هیچ امیدی به زندگی و خوشی ندارم و همه چیزم را از دست دادهام.
هوش مصنوعی: تا کجا مجنون میتواند سر خود را بیرون بیاورد، در حالی که از کوی لیلی آواره شده است؟
هوش مصنوعی: از خطری که پیش آمده، همیشه در حالت ترس و نگرانی بودهام.
هوش مصنوعی: اگر دلی بیصبر و پر از درد جدایی نباشد، چگونه میتواند به تحمل سختیهای فراق فکر کند؟
هوش مصنوعی: ای کاش که زیبای من، اگر روزی به سر راهم برسی، دلم برایت بسوزد.
هوش مصنوعی: امیدوارم که یادت نرود که من چقدر در مورد زاری و دلتنگی خودم با تو صحبت کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندرو گفته بود بیچاره
چون شد از درد عشق دل پاره
می نگردی مگر به بیغاره
گرد صندوقهای سی پاره
ای مبارک پئی که بر گردون
نایب رای توست سیاره
کرده ای پای بخت را خلخال
داده ای دست ملک را یاره
دشمنان تو را به گرد جهان
[...]
هفت گنبد درون آن باره
کرده بر طبع هفت سیاره
تادر دشت هست و جو باره
نیست از کوشش و کشش چاره
ای خداوند هفت سیّاره
پادشاهی فرست خونخواره
تا در دشت را چو دشت کند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.