ایّها الخمّار مخموریم و رنجور و حزین
کی روا باشد بگو بگذاشتن ما را چنین
ما غریبانیم و افتاده به سر وقت شما
با غریبان اهل معنی بهترک باشند ازین
رسم و آیینی دگر باشد به هر جای دگر
پیش ما روشن کنید آیین و رسم این زمین
قابض خم خانه رهبان است یا رضوان خلد
دافع غم آب انگورست یا ماءِ معین
پیش ما باری بود ماءِمعین آب عنب
نزد ما باری بود خم خانه فردوس برین
من مرید شیخ دهقانم که پیر می کده ست
آفرین بر رنج پرور دست دهقان آفرین
مردِ دهقان را یکی درده بود فردا جزا
از کلام الله نخوانده ستی جزاأ المحسنین
راست گویم کز کدامین طایفه شاکرترم
دوست دارم میهمان تازه روی خوش نشین
تنگ دل با خوش نشین چون زهر باشد با عسل
خوش نشین در حلقه صاحب دلان باشد نگین
حالیا باری شراب و شاهد این جا حاصل است
نسیه بگذاریم تا موعود شیر و انگبین
داد از می بستدیم و کفر و دین در باختیم
در مقامر خانه ی توحید با روح الامین
ما به قلاشی و رندی در جهان افسانه ایم
کرده ایم از دیرگه با مفلسان عهدی چنین
کو جوان مردی که گوید محتسب را کای فضول
ترک ما گیر و مکن بر خویشتن تهمت یقین
می خوری تنها می و تشنیع بر ما می زنی
آینه بردار پیش روی و عیبِ خود ببین
چون به دل در غارت و تاراج مال مردمی
فرض کن کز خاک طاعت بر نمی داری جبین
بر نزاری تا به کی تزویر خواهی بست و زور
عاقبت هم بر تو عزرائیل بگشاید کمین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با لحنی غمگین و ناامید، به وضع خود و دیگرانی که در جستجوی معنا و عشق هستند، اشاره میکند. او از غریب بودن و رنجکشیدگی خویش سخن میگوید و از رسوم و آیینهای دنیای مادی انتقاد میکند. شاعر از شراب و خوشگذرانی به عنوان نمادهایی از آزادی و لذت یاد میکند و بر این باور است که در این دنیا، معیارها و ارزشها متفاوتند. او همچنین خواستار احترام به روح انسان و آزادی فردی است و نسبت به فضولیها و قضاوتهای بیجا انتقاد میکند. در پایان، به سرنوشت محتشمان و ظالمها اشاره میکند و از عاقبت کارشان میگوید. پیام کلی این شعر دعوت به آزادی، عشق و پذیرش انسانها بدون قضاوت است.
هوش مصنوعی: ای خمری، ما مست و رنجور و ناراحت هستیم، آیا جایز است که ما را اینگونه رها کنی؟
هوش مصنوعی: ما به سرزمین شما آمدهایم و چون غریبان، در اینجا حضور داریم. بهتر است که با دیگر غریبان اهل معنا تعامل کنیم و نسبت به یکدیگر مهربانی بیشتری داشته باشیم.
هوش مصنوعی: در هر منطقه، آداب و رسوم خاصی وجود دارد. لطفاً در این جا آنها را برای ما توضیح دهید.
هوش مصنوعی: آیا نگهدارندهی میخانه، فرشتهای از بهشت است یا خود بهشت؟ آیا نوشیدنی گوارای انگور، مایهی شادی و آرامش است یا آبی زلال و متعادل؟
هوش مصنوعی: پیش ما، ظرفی پر از آب زلال بود و در کنار ما، ظرفی پر از شراب بود که در خانهای شگفتانگیز قرار داشت.
هوش مصنوعی: من پیرو شیخ دهقان هستم که مردی پیر در میخانه است. شایسته ستایش است دست دهقان که زحمت کشیده و بارآورده.
هوش مصنوعی: مرد دهقان فردا در انتظار پاداشی است که بر اساس اعمالش دریافت خواهد کرد. او به خوبی عمل کرده و جزای خوبان را نخواهد دید مگر از کلام خدا.
هوش مصنوعی: من به راستى میگویم که از کدام گروه شاکرتر هستم، زیرا دوست دارم با مهمان تازهروی خوشنشینی کنم.
هوش مصنوعی: دل تنگ و بدخلق در کنار کسی که خوشحال و شادیآور است مانند زهر در کنار عسل است. اما کسی که دل بزرگ و مهربانی دارد، در جمع دیگر افراد سالک و اهل دل، مانند جواهری ارزشمند و درخشان میدرخشد.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، اینجا شراب و زیبایی وجود دارد، بیایید به این چیزها بپردازیم و از آنها لذت ببریم و به روزهای خوب و شیرین آینده امیدوار باشیم.
هوش مصنوعی: ما در حال نوشیدن می، هر دو از کفر و دین خود دست کشیدیم و در مقام خانه توحید، به روحالامین (فرشته وحی) رسیدیم.
هوش مصنوعی: ما در این دنیا به طور غیرمعمول و بازیگوشانه زندگی میکنیم و از گذشته با فقرا و کسانی که در تنگنا هستند، پیمانی برقرار کردهایم.
هوش مصنوعی: کجاست آن جوانمردی که به محتسب بگوید: ای فضول، از ما دور شو و بر خود تهمت نزن!
هوش مصنوعی: تو تنها نوشی میخوری و در عوض به ما عیبجویی میکنی. بهتر است آینهای برداری و ابتدا خودت را از نزدیک ببینی.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر به دل به سراغ آسیب زدن و به غارت بردن اموال مردم بروی، باید تصور کنی که از روی خاک بندگی و اطاعت، سرت را بالا نمیبری و به خود نمیبالید. یعنی به یاد داشته باش که این کار تو نشانگر بیاحترامی به مردم و اصول انسانی است.
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی با فریب و نیرنگ زندگی کنی؟ در نهایت، سرنوشت و مرگ ناگزیر به سراغ تو آمده و به هر حال تو را خواهد گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤمنین
فضل حیدر ، شیر یزدان ، مرتضای پاکدین
فضل آن کس کز پیمبر بگذری فاضل تر اوست
فضل آن رکن مسلمانی ، امام المتّقین
فضل زین الاصفیا ، داماد فخر انبیا
[...]
ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین
نامه ها نزد که داری؟ بار کن! بگذار! هین
کی جدا گشتی ز شاه و چندگه بودی براه
چند گون دیدی زمان و چند پیمودی زمین
سست گشتی تو همانا کز ره دور آمدی
[...]
حاسدان بر من حسد کردند و من فردم چنین
داد مظلومان بده ای عز میر مؤمنین
شیر نر تنها بود هرجا و خوکان جفتجفت
ما همه جفتیم و فردست ایزد دادآفرین
حاسدم بر من همی پیشی کند، این زو خطاست
[...]
گشت گیتی چون بهشت از فر ماه فرودین
بوستان را کرد پر پیرایه های حور عین
بر بهشت بوستان مگزین بهشت آسمان
کان بهشت بر گمانست این بهشت بر یقین
ابر گوئی کرده غارت تخت بزازان هند
[...]
آفرین بر دولت محمودیان باد آفرین
کافریدش زآفرین خویشتن جان آفرین
آفرین بر دولتی کش هر زمان گوید خدا
آفرین باد آفرین بر چون تو دولت آفرین
چون نباشد آفرین ایزدی بر دولتی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.