دگر ره گفت «بعد از زندگانی
به یاد آرم حدیث این جهانی»
جوابش داد پیرِ دانشآموز
که «ای روشنچراغِ عالمافروز
تو آن نوری که پیش از صحبت ِ خاک
ولایت داشتی بر بام افلاک
ز تو گر باز پرسند آن نشانها
نیاری هیچ حرفی یاد از آنها
چو روزی بگذری زین محنتآباد
از آن ترسم کز این هم ناوری یاد
کسی کاو یاد نارد قصهٔ دوش
تواند کردن امشب را فراموش»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.