شب نگردد روشن از نام چراغ
نام فروردین نیارد گل به باغ
عشق را رسمی بباید اسم سوز
چشمی آب آور، دلی آتش فروز
من ز عشق اسمی همی بشنیدهام
از طلب رسمی کجا کی دیدهام
فاش میگویم که من عاشق نیم
گر بگویم عاشقم صادق نیم
عاشق عشقم طلبکار طلب
ای غریبا ای شگفتا ای عجب
عشق را پیدا نباشد منزلی
تا به سویش راه جوید مقبلی
ای دریغا میندانم کوی او
تا توانم ره سپارم سوی او
خانه پنهان کرد و منزل ناپدید
زان سوی ظلمات مأوایی گزید
گر ز ظلمات تنت آرم گذر
سوی عشق آنگاه گردم راهبر
کاروان در ظلمت شب شد روان
محمل او در میان کاروان
گاه محمل پیش راند گه ز پس
ساربان بی شمع و اشتر بی جرس
عشق میگوید که ای آکنده گوش
از سرود من جهان اندر خروش
از فروغم هر دو عالم روشن است
برقم اندر خرمن مرد و زن است
عالم و آدم ز سوزم درگرفت
آتشم در جمله خشک و تر گرفت
خامهٔ من رنگ آمیز گل است
زخمهٔ من نغمه ساز بلبل است
از خم من صُبغَةالله رنگ یافت
مارِ مَیْت از دامن من سنگ یافت
جیب شب هر صبح از من چاک شد
جسم خاک از من به عرش پاک شد
سر بنه تا پا نهی در کوی من
چشم بربند و ببین در روی من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و احساسات عمیق آن میپردازد. شاعر به این نکته اشاره میکند که نام و رسمها نمیتوانند عشق را به وجود آورند و عشق حقیقی نیاز به سوز و درونگرایی دارد. او اعلام میکند که اگرچه نام عاشق را بر زبان میآورد، اما خود را حقیقتاً عاشق نمیداند. عشق را یک مسافرت بدون مقصد میداند و از جستوجو در راه او غافل است. شاعر از ظلمت و تاریکیهایی سخن میگوید که محمل عشق را احاطه کردهاند و از طریق آن نیاز به روشنایی و حقیقت عشق را بیان میکند. در نهایت، پیام شعر به این سمت میرود که عشق، سفر به دنیای جدید و تجربهای نورانی است که همه عالم را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: شب به خاطر نام چراغ روشن نمیشود و گلها در باغ به خاطر آغاز فروردین نمیرسند.
هوش مصنوعی: عشق باید با نامی رسمی شناخته شود، چشمی که از اشک پر شده و دلی که بر اثر آتش عشق میسوزد.
هوش مصنوعی: من فقط نام عشق را شنیدهام، اما هرگز نکردهام که به خاطر آن به دنبال چیزی بروم و به واقعیت آن پی ببرم.
هوش مصنوعی: به طور واضح بیان میکنم که من عاشق هستم، اما اگر بگویم که عاشق هستم، صادقانه نیست.
هوش مصنوعی: عاشق من، عشق من از تو خواستار است، ای غریبه، ای شگفتی، ای عجیب!
هوش مصنوعی: عشق جایی برای خود ندارد که بتوان به سمت آن رفت و دنبال آن گشت.
هوش مصنوعی: ای کاش میدانستم که کجاست تا بتوانم به سوی او بروم.
هوش مصنوعی: او خانهاش را پنهان کرد و به مکانی نامشخص و تاریک رفت و در آنجا پناهگاهی انتخاب کرد.
هوش مصنوعی: اگر از تاریکی وجود تو عبور کنم و به عشق برسم، در آن صورت میتوانم به عنوان راهنما عمل کنم.
هوش مصنوعی: کاروان در تاریکی شب به راه افتاد و محمل او در وسط کاروان قرار داشت.
هوش مصنوعی: گاهی کاروان به جلو میرود و گاهی از پشت سر هدایت میشود، بدون نور شمع و بدون وجود شتر و صدای جرس.
هوش مصنوعی: عشق میگوید که ای کسی که گوشت پر شده از آهنگ من، در این دنیا همه چیز در حال جنب و جوش و هیاهوست.
هوش مصنوعی: از روشنی و درخشش من، هر دو جهان روشن شده است و در میان جمعیت مردان و زنان، من به مانند یک نشانه یا علامت خاص هستم.
هوش مصنوعی: علم و انسان از سوز من در آتش افتادهاند، و شعلههای آتش همه چیز را در بر گرفتهاند، چه تر و چه خشک.
هوش مصنوعی: قلم من با رنگ گل آراسته میشود و نوای من مانند آواز بلبل است.
هوش مصنوعی: از من رنگ و حالتی الهی به دست آمده است، حتی ماری که مرده است، از دامن من به سنگ تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: هر روز صبح، جیب شب به خاطر من پاره میشود و این بدن خاکی من به عرش و مقام بالا میرسد.
هوش مصنوعی: به آرامی قدم بردار و زمانی که وارد محلهام شدی، چشمانت را ببند و فقط زیبایی من را حس کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.