غم عالم نبرد ره به دلم
که سرشتند به میخانه گلم
من چه دارم که ز احسان تو نیست
جان اگر بر تو فشانم خجلم
دوش دزدیده نگاهی به رخت
کردم، آوخ نکنی گر بحلم
میبرم حسرت روی تو به خاک
تا چه گلها که بروید ز گلم
گو فرود آکه گشایش با تست
مکن اندیشه ز تنگی دلم
شرح دل کار زبان نیست نشاط
کاش بیرون فتد از سینه دلم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به غم و اندوه شاعر اشاره دارد که ناشی از عشق و longing اوست. او میگوید که طعم غم در دلش نشسته و نمیتواند از احساسات خود دوری کند. در عین حال، او از زیبایی معشوقش و تاثیر آن بر زندگیاش سخن میگوید و حسرتی را که به خاطر دوری از محبوبش دارد، ابراز میکند. شاعر برای بیان احساساتش به شدت دلتنگی و شادی را در تقابل قرار میدهد و آرزو میکند که بتواند آنچه در دل دارد را به زبان بیاورد.
هوش مصنوعی: غم دنیا به دل من راه پیدا نکرده است، چون روح من را در میخانه شادی و سرور شکل دادهاند.
هوش مصنوعی: من چه چیزی دارم که از الطاف تو نیست؟ اگر جانم را هم برای تو فدای کنم، شرمندگی میکنم.
هوش مصنوعی: دیشب به آرامی نگاهی به زیبایی تو انداختم و ای کاش که به من آسیب نرسانی.
هوش مصنوعی: من حسرت زیبایی تو را در دل میپرورانم تا ببینم چه گلهایی از وجود من برخواهد خاست.
هوش مصنوعی: بیا پایین و بدان که با تو گشایشی پیش خواهد آمد. نگران تنگی خاطر من نباش.
هوش مصنوعی: دل آدمی، چقدر پر از احساسات و افکار است که نمیتواند به راحتی آنها را بیان کند. کاش شادی و احساسات دل از درون سینهام بیرون بیاید و بتوانم آنها را نشان دهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گه ز تیغ ستمی همچو قلم
فرق سر شق شده رنج و الم
از فراقت نه چنان تنگ دلم
که توان گفت چه سان تنگ دلم
به چه سان تنگ بود دیده مور
تنگ گردیده چنان تنگ دلم
گر به محشر ببرندم به بهشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.