من که دارای جهان سخنم
بنده ی شاه زمین و زمنم
عقل با من سرو کاریش نبود
عشق داند که چسان مؤتمنم
من بدام تو یکی مرغ اسیر
که ندانی ز کدامین چمنم
من بشهر تو یکی پیک غریب
که نپرسی خبری از وطنم
گر نوازند بجامیم رواست
بطفیل تو درین انجمنم
هر شب از سوز دل افروزم شمع
که مگر دیده برویت فکنم
همه شب با تو نشینم که تویی
باز روز آید و بینم که منم
شعله ای بر سرم افتاده چو شمع
تا بپا سوخت بخواهد بدنم
آنکه بر جان من آتش زد و رفت
گو که باز آی و ببین سوختنم
با نشاط است چه کارم تا هست
غمی و گوشه ی بیت الحزنم
لعل یار آب خضر خاک دری
بلب آمیخت که تا شد سخنم
بی نوا از غم و از دولت شاه
خوش ادا توتی شکر شکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اثر به بیان عشق و وابستگی خود به معشوق میپردازد. او خود را همچون مرغی اسیر در دام عشق توصیف میکند و احساس میکند که در کنار معشوق گم شده است. شاعر از سوز دل و شمعی که بر اثر این عشق میافروزد، سخن میگوید و ابراز میکند که حتی در غم و درد، عشق او همچنان زنده و پرشور است. او از مسافری غریب یاد میکند که در جستجوی وطنش است و در تلاش است تا با عشقش ارتباط برقرار کند. در نهایت، شاعر به قدرت و تاثیر عشق اشاره دارد که بر روح و جانش آتش میزند و او را به وجد میآورد.
هوش مصنوعی: من کسی هستم که سخن من به اندازهٔ تمام جهان است و در عین حال، خادم شاه این زمین و زمان هستم.
هوش مصنوعی: عقل به من ارتباطی ندارد و فقط عشق میداند که چگونه در امان هستم.
هوش مصنوعی: من مانند یک پرنده گرفتار در دام تو هستم و تو نمیدانی که از کدام بوستان به اینجا آمدهام.
هوش مصنوعی: من به شهری آمدهام که غریب و ناآشناست و کسی از من نمیپرسد که در وطنم چه خبر است.
هوش مصنوعی: اگر در این انجمن به عشق تو نوازش شوم، جایز است که بمانم.
هوش مصنوعی: هر شب از شدت احساس دلم، شمعی روشن میکنم، شاید بتوانم نگاهی به چهرهات بیفکنم.
هوش مصنوعی: من تمام شب را در کنار تو میگذرانم، اما وقتی صبح میشود، متوجه میشوم که خودم هم هستم.
هوش مصنوعی: شعلهای مانند شمع بر سرم افتاده است، بهگونهای که اگر بخواهد بدنم را بسوزاند، بپا خواهد سوخت.
هوش مصنوعی: کسی که بر جان من آتش زد و رفت، حالا بگو که برگردد و ببیند چگونه دارم میسوزم.
هوش مصنوعی: من با نشاط و شادابم، حتی زمانی که غمی وجود دارد و در گوشهای از درد و غم قرار دارم.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی معشوق، به شکل خاصی با وجود و زندگی من آمیخته شده است، به گونهای که کلام من تحت تأثیر آن قرار گرفته و رنگ و بویی خاص پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: در اینجا فردی از درد و رنج خود میگوید و به زیبایی و جذابیت شاه توجه میکند. او میخواهد از زیباییها و شیرینیهای زندگی بگوید، همانطور که توتیها خوراکی خوشمزه را میشکنند و از آن لذت میبرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از تو صد جور و جفا می بینم
با که گویم، به که پیغام کنم؟
جان چو میرفت چرا زیست تنم
بی تو دارم عجب از زیستنم
تا درین شهر چسان افتادم
که رهی نیست بوی وطنم
هرگزم رخصت پرواز نبود
[...]
راز دار دل و عشقست فنم
کی گرفتار هواهای تنم
فرس عشق بزینست و عنان
فارس فحلم و در تاختنم
مشتبه کرد بموی تو مرا
[...]
این که خفته است در این خاک منم
ایرجم، ایرج شیرین سخنم
گر بود زنده و گر مرده تنم
تاکه این حافظه باقی است، منم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.