کجا بودی که امشب سوختی آزرده جانی را
به قدر روز محشر طول دادی هر زمانی را
سئوالی کن ز من امروز تا غوغا به شهر افتد
که اعجاز فلانی کرده گویا بی زبانی را
به هر جنسی که می گیرند اخلاص و وفا خوب است
پس از عمری گذر افتاده بر ما کاروانی را
کتاب هفت ملت گر بخواند آدمی عامی است
نخواند تا ز جزو آشنایی داستانی را
به افسون موم از آهن کردن آسان تر از آن باشد
که از کین بر سر مهر آوری نامهربانی را
به عشاق اشک گرم و روی زرد از بهر آن دادند
کز استغنا فرود آرند مستغنی جوانی را
اگر از خار خار بی وفایی های گل نبود
سحرگه عندلیبی برنخیزد گلستانی را
دلا سیلاب خون را از شکاف سینه بیرون کن
که امشب سوده ام بر دیده خاک آستانی را
نمی دانم «نظیری » کیست چون می آمدم زان کوی
به حال مرگ دیدم، بر سر ره ناتوانی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق و دردهای انسانی اشاره میکند. او از آزار و رنجی که بر دل دارد سخن میگوید و تأکید میکند که هر چیزی در دنیا به اخلاص و وفا نیاز دارد. به نظر میرسد شاعر نگران این است که در دوران غفلت و بیتوجهی، زیبایی و عشق فراموش شدهاند. او با استفاده از تصاویری مثل "سیلاب خون" و "اشک گرم" درد و اندوه خود را به تصویر میکشد و از ناامیدی و بیوفایی در روابط عاشقانه میگوید. غم و احساس پوچی در کلامش به وضوح مشاهده میشود و او به شدت به موضوع وفا و محبت در زندگی انسانی میپردازد. در نهایت، شاعر دعوت به احساس همدلی و توجه به دردهای دیگران میکند.
هوش مصنوعی: کجایی که امشب دل آزردهای را به اندازه روز قیامت به انتظار گذاشتی؟
هوش مصنوعی: امروز از من سؤالی بپرس تا در شهر سر و صدا و هیاهو بیفتد، چون به نظر میرسد فلانی کار شگفتانگیزی انجام داده و بیزبانان را هم به صحبت واداشته است.
هوش مصنوعی: اخلاص و وفا در هر چیزی که به دست میآید، خوب است، زیرا ما پس از سالها زندگی، کاروانی از تجربهها و گذشتها را در زندگیمان دیدهایم.
هوش مصنوعی: اگر آدمی عامی کتاب هفت ملت را بخواند، همانند کسی است که از جزئیات و داستانها آشنا نیست و نمیتواند به خوبی آنها را درک کند.
هوش مصنوعی: آهن را میتوان به راحتی به موم تبدیل کرد، اما تبدیل کینه و دشمنی به محبت بسیار سختتر است.
هوش مصنوعی: عاشقان را اشکهای داغ و چهرههای زرد عطا کردند تا به خاطر بینیازی، جوانی را که احساس بینیازی میکند، پایین بیاورند.
هوش مصنوعی: اگر نبود زخمهایی که از بیوفایی گل به وجود آمده، هرگز صبحگاه پرندهای مانند بلبل نمیتوانست در باغی آواز بخواند.
هوش مصنوعی: ای دل، اشکهای دردناک را از دل بیرون بریز، زیرا امشب بر خاک درگاه معشوق، زار و نزار شدهام.
هوش مصنوعی: نمیدانم فردی به نام «نظیری» کیست، اما وقتی از آن دیار میگذشتم، به حال مرگ فردی ناتوان را در کنار راه دیدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان دانش و معنی ، شهاب الدّین تویی آنکس
که چشم عقل کم بیند ، چو تو بسیار دانی را
ز رای سالخوردت دان ، شکوه بخت برنایت
مربّی آنچنان پیری، سزد جوانی را
ز قحط مردمی عالم ، چنان شد خشک لب تا لب
[...]
عطارد مشتری باید، متاع آسمانی را
مهی مریخچشم ارزد، چراغ آن جهانی را
چو چشمی مقترن گردد بدان غیبی چراغ جان
ببیند بیقرینه او قرینان نهانی را
یکی جانِ عجب باید که داند جان فدا کردن
[...]
نظر از جانب ما کن زکات زندگانی را
دلی ده باز ما را صدقة جان و جوانی را
به بوسی از سرم کردن توانی دفع صفرا را
به بویی از دلم بردن توانی ناتوانی را
چه بادش گر به دلداری دمی با بی دلی داری
[...]
از آن چشمی که میداند زبان بیزبانی را
نکویان یاد میگیرند طرز نکتهدانی را
به نزد آنکه باشد تنگدل از دست کوتاهی
درازی عیب میباشد قبای زندگانی را
نمیخواهی که زخمت را به مرهم احتیاج افتد
[...]
به عصیان مگذران زنهار ایام جوانی را
مکن صرف زمین شور، آب زندگانی را
به مهر خامشی تیغ زبان را کن سپرداری
اگر دربسته می خواهی بهشت جاودانی را
ز می بگذر که باشد در قفا همچون گل رعنا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.