گه به عشق کاکلت بر سینه سازم سنبلی
گاه سوزم در هوای عارضت بر سر گلی
کوته است ایام گلشن رایگان نتوان نشست
دیدن گل منع اگر باشد نوای بلبلی
دل که آشوبی ندارد چیست؟ کاخ بیهوا
سر که سودایی ندارد چیست؟ کاس بیمُلی
از شط غم کشتی می بر کنار آرد مگر
ورنه از تدبیر نتوان بست بر دریا پلی
فرض صبحم گر قضا گردد صبوحی کی شود
چارقل خوانم تمام شب به عشق قلقلی
نافه چین آستینم گشت و ناف گل بغل
تا برو دوشم معطر شد به مشکین کاکلی
بنده آن تاب گیسو و خم بازو شوم
همچو شاخ سنبلی پیچیده بر شاخ گلی
کعبه و زمزم زنخدان و رخش پنداشتم
دیده شد بتخانه کشمیر و چاه بابلی
فیض از ساقی «نظیری» جوی نی از سامری
خاک پای جبرئیلت هست گرد دلدلی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و زیبایی محبوبش اشاره میکند و احساسات عمیق خود را بیان میکند. او از زیباییهای گل و بلبلی که در باغ آواز میخواند سخن میگوید و به تلاطم دل و احساسات بیقرارش اشاره میکند. شاعر به یادآوری لحظات خوش و زیباییهایی که از عشق به دست آمده، میپردازد و در انتها به دلدادگی و ارتباط عمیق خود با محبوبش اشاره میکند. در واقع، شعر حول محور عشق، زیبایی و غم و شادی ناشی از این احساسات میچرخد.
هوش مصنوعی: گاهی برای عشق تو، موی تو را بر سینهام میچیدم و گاهی در هوای چهرهات مثل گلی میسوزم.
هوش مصنوعی: ایام خوشی و سرسبزی کوتاه است، نمیتوان بدون هزینه و صرف وقت در آنجا نشستن و از زیباییهای گل لذت برد، اگر آواز بلبلی در کار نباشد.
هوش مصنوعی: دل آرام و بیدغدغه چه خالی است؟ مانند کاخی است که بیهیچ فکر و خیالی بر پا شده اما تهی از شور و شوق است.
هوش مصنوعی: از دریای غم، کشتیام را به ساحل برسان، شاید که موفق شوم؛ وگرنه با تدبیر نمیتوانم بر این دریا پلی بسازم.
هوش مصنوعی: اگر صبح من به تقدیر نابود شود، چه زمانی میتوانم با خیال آسوده و شادابی شب را با عشق قلقلی بگذرانم؟
هوش مصنوعی: آستینم به عطر گل و مشک خوشبو شده و بغل من هم به خاطر آن گل معطر گشته است.
هوش مصنوعی: من همواره به زیبایی و لطافت موها و نرمی بازوهای تو جذب میشوم، مانند شاخ سنبلی که به زیبایی بر روی شاخ گل پیچیده است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر بیان میکند که او به اشتباه فکر کرده است که زیباییهای کعبه و زمزم و نیز خصوصیات چهره محبوبش، همانند معابد و چاههای باستانی هستند. به طور کل، او زیبایی محبوبش را معادل زیباییهای مقدس و باستانی تصور کرده است.
هوش مصنوعی: لذت و نعمت از ساقی (مستراحالشراب) نصیب «نظیری» میشود و نه از کسی مثل سامری که فقط به خاک پای جبرئیل نگاه میکند. اینجا اشاره به تأکید بر دلخوشی و نشانههای عشق و عرفان دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که در ملک سیادت خسرو دریا دلی
مفخری بر عترت مختار بی آل ولی
هر حدیث از لفظ تو دریست از دریای لفظ
از دل دریا برآید در تو دریا دلی
زینت آل حسین بن علی المرتضی
[...]
دوش برطرف چمن گلبانک می زد بلبلی
می فکند از ناله هر دم در گلستان غلغلی
کانک زیر گنبد نیلوفری دارد وطن
از گلندامی ندارد چاره و ما از گلی
محمل ما را درین وادی کجا باشد نزول
[...]
ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی
از تو دارد این مثل شهرت که شهری و گلی
می کند در دور حسنت دل همه وقتی خروش
وقت گل هرگز نباشد بلبلی بی غلغلی
زلف بر رخ به تشویش است ز آه سرد ما
[...]
سرگذشتی بشنو از من داشتم وقتی دلی
نیک رایی، مقبلی، دانش پرستی، عاقلی
دستگیرم بود همچون عقل در هر حالتی
روشنایی بخش همچون شمع در هر محفلی
از قضا ناگاه دیدم دلبری در رهگذار
[...]
میر شمس الدین محمد چون برین در سر نهاد
لطف یزدان دادش آخر اینچنین سر منزلی
در پناه ام کلثوم از وثوق خدمتست
زانکه بود آن اهل دل از روی معنی مقبلی
لاجرم گویند خلق از بهر تاریخ وفات
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.