شاهدی بر سر این کوچه پدیدار شده
هر که زین راه گذشتست گرفتار شده
گل که خندان و شکفتست به این می نازد
که به پای دلش از کوچه ما خار شده
گر بارزی که مقیم سر کویش گردی
بس غریبان نگری بی دل و بی یار شده
بس کند غارت هندو و مسلمان زلفش
بر سر کوش به هم سبحه و زنار شده
آشیان همه مرغان چمن ویران کرد
که به شب نرگسش از زمزمه بیدار شده
ماه کنعان سفری کرد که بازاری دید
یوسف ماست که راهش همه بازار شده
صد حسین از لب او شربت کامی نچشید
بر سر کویش ازین عربده بسیار شده
هر که را جان و دلی هست کند در کارش
زود بینی دو جهان بر سر این کار شده
هجر و مخموری همسایه «نظیری » سهل است
بخت آن مست که در میکده هشیار شده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف حال و هوای کوچهای میپردازد که هر کسی از آن عبور کند، گرفتار جذابیتها و مصائب آن میشود. گلی که در این کوچه رشد کرده، به زیبایی خود میبالد، در حالی که دلها از خارهایی که در این مسیر وجود دارد، آزار میبینند. شاعر به غریبان اشاره میکند که در این محیط، بدون عشق و یا یاری رنج میکشند. همچنین، او به غارت زیباییهای زن و مرد اشاره میکند و به ویرانی آشیانه مرغان چمن بر اثر شب نرگس میپردازد. در ادامه، شاعر از یوسف کنعانی یاد میکند که در این بازار پرآشفتگی، همه جا مشغول است. شعر به تحمیل مشکلات و هجرانها نیز اشاره میکند و در نهایت، بخت خوش آن کسی را ستایش میکند که در میکدهای به هشیاری رسیده است. این متن سرشار از تمثیلهای عاشقانه و غمانگیز است که به واقعیتهای زندگی و عشق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در این کوچه، یک منظره جذاب و دلربا به وجود آمده که هر کسی از این مسیر عبور کند، تحت تأثیر آن قرار میگیرد و دلبستهاش میشود.
هوش مصنوعی: گل که خوشحال و شکفته است، به زیباییاش میبالد و به خاطر دلش از درد و سختیهای کوچه ما غمگین است.
هوش مصنوعی: اگر به آنجا بروی و در کنار خیابان او بمانی، خیلی از بیکسها را خواهی دید که دلشان را گم کرده و یاری ندارند.
هوش مصنوعی: بس است که هندو و مسلمان با زلف او به جان هم افتادهاند؛ آن را بر سر کوشید و به هم بزنید، چون در این میان، تسبیح و زنار (نشانههای دینی) نیز در هم آمیخته شدهاند.
هوش مصنوعی: همه پرندگان چمن از خوابگاهشان بیرون آمدهاند و به خاطر بیداری شبانه، دلنگرانی و آشفتهاحوالی را تجربه میکنند.
هوش مصنوعی: ماه کنعان به جایی سفر کرد و در آنجا یوسف را دید که در میان بازار به فعالیت مشغول است و همهجا پر از صفای اوست.
هوش مصنوعی: یکصد حسین از لب او طعم شربت کامی را نچشیدند، اما در کنار کویش به خاطر این دلدادگی، غوغایی برپا شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که روح و قلبی دارد، به زودی میبیند که دو دنیای مختلف به خاطر این کار بر سر هم آمدهاند.
هوش مصنوعی: فراق و غم هجران برای «نظیری» راحت است اما خوشبخت کسی است که در محل شرابخواری، حالش بهتر شده و هوشیار شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خداوند یکی یار جفاکارش ده
دلبری عشوه ده سرکش خون خوارش ده
تا بداند که شب ما به چه سان میگذرد
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده
چند روزی جهت تجربه بیمارش کن
[...]
آنکه میخواست مرا بیدل و بییار شده
زود بینم چو خودش عاشق و غمخوار شده
اثری هم بکند زود یقین، میدانم
گریه های شب این دیدهٔ بیدار شده
مددی نیست که دیگر به منش باز آرد
[...]
هیچ کس را نشود دنیی و دین جمع به هم
وای آن کس که به دنییست گرفتار شده
لفظ دین بر سر دینار چه باشد یعنی
دین دنیی طلبان در سر دینار شده
سبزه اش پرده حسن گل رخسار شده
خط آزادی دلها گرفتار شده
عاشقان کرده همه ترک طلبکاری او
همه را او ز سر شوق طلبکار شده
همه منتظران قطع نظر کرده از او
[...]
یارب آشفتگی زلف به دستارش ده
چشم بیمار بگیر و دل بیمارش ده
تا به ما خسته دلان بهتر ازین پردازد
دلی از سنگ خدایا به پرستارش ده
چاک چون صبح کن از عشق گریبانش را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.