زبان پیام هوس داشت شستم انشا را
درون سینه بریدم سر تمنا را
چگونه عرض تمنا کنم که حسن غیور
نداده راه درین پرده رمز و ایما را
در آن نظاره که بر تیغ و کف شعور نبود
ز رشک سوخته بود آگهی زلیخا را
ذخیرهای ز جنون بهار ننهادیم
کم است سود تنکمایگان سودا را
نوازشی اگرم میکند، محبت نیست
توان شناختن از دوست مدارا را
گر از ورع به گدا زاهدان قدح ندهند
چه مانع است حریفان بادهپیما را
گذشت شوق ز اندازه گوشه نظری
که می خموش کند مست بیمحابا را
به کینه دل بیرحم کافرت نازم
که کرده است به من دوست گبر و ترسا را
بدیههسنج «نظیری» اگر تو خواهی بود
شکرفروش کنی طوطی شکرخا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و غم و اندوه شاعر است. شاعر در ابتدا از سر شوق و تمنا سخن میگوید و میخواهد ابراز احساسات کند، اما به دلیل پیچیدگیهای عشق و عدم درک طرف مقابل، با مشکل مواجه میشود. او از حسرت و رشک صحبت میکند و به عشق غیرممکن و ناکامیهای عاطفی اشاره دارد.
شاعر همچنین به غیرمحبت و سردی در روابط اشاره میکند و از سختیهایی میگوید که از ناتوانی در بیان احساسات ناشی میشود. او به کارکردن با روحیه ی عاشقانه و تنهایی خود اشاره میکند و در نهایت به زیباترین و شیرینترین ابراز احساسات و عشق اشاره مینماید. شعر به نوعی بر احساسات پایدار و دردهای عاشقانه تأکید دارد.
هوش مصنوعی: زبان به شدت خواستهای را بیان میکند، به طوری که احساسات و آرزوهایم را در درون خود بریدم و خود را از بیان آنچه در دل دارم، بازداشتهام.
هوش مصنوعی: چگونه درخواست کنم که زیبایی با غیرت اجازه ورود به این پردهی راز و سیگنال را نداده است؟
هوش مصنوعی: در آن مشاهدهای که بر لبه و حد فهم قرار داشت، به خاطر حسادت، زلیخا از آنچه در دل داشت، آگاه بود و دچار سوختگی احساساتش شده بود.
هوش مصنوعی: ما هیچ چیز از جنون و شوق بهار در دل نداریم و به همین دلیل، کسانی که بیحوصله و محدود هستند، از این وضعیت سودی نمیبرند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به من محبت کند، این نشاندهنده محبت واقعی نیست و نمیتوانم از روی آن تشخیص دهم که آیا دوستی از روی مدارا و صمیمیت است یا خیر.
هوش مصنوعی: اگر زاهدان و پارسایان به فقرایی که تقوا دارند، باده ندهند، چه مانعی دارد که کسانی که به نوشیدنِ شراب میپردازند، از این کار دست برندارند؟
هوش مصنوعی: علاقه و شوق به حدی فراتر از تصور میرسد که تنها یک نگاه آرام میتواند فردی مست و بیپروا را به حالت سکوت درآورد.
هوش مصنوعی: من به دیدهی تحسین به کینهی عمیق و بیرحم تو، کافری مینگرم که باعث شده دوستی از یک زرتشتی و یک مسیحی نصیب من شود.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مانند نظیری به شکوفایی برسی، باید بتوانی با شیرینی و جذابیت طوطیای که شکر میفروشد را به نمایش بگذاری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو زلف تو صنما عنبر و تو عطاری
به عنبر تو همی حاجب اوفتد ما را
مرا فراق تو دیوانه کرد و سرگردان
ز بهر ایزد دریاب مر مرا یارا
بمان بر تن من زلف عنبرینت که هست
[...]
اسیر شیشه کن آن جنیان دانا را
بریز خون دل آن خونیان صهبا را
ربودهاند کلاه هزار خسرو را
قبای لعل ببخشیده چهره ما را
به گاه جلوه چو طاووس عقلها برده
[...]
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسّر نمیشود ما را
تو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویش
بیان کند که چه بودَست ناشکیبا را
بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
[...]
به سرنمی شود از روی شاهدان ما را
نشاط و خوش دلی و عشرت و تماشا را
غلام سیم برانم که وقت دل بردن
به لطف در سخن آرند سنگ خارا را
به راستی که قبا بستن و خرامیدن
[...]
زمانه حله نو بست روی صحرا را
کشید دل به چمن لعبتان رعنا را
هوای گل ز خوشی یاد می دهد، لیکن
چه سود چون تو فرامش نمی شوی ما را
ز سرو بستان چندین چه می پرد بلبل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.