گنجور

 
نظیری نیشابوری

زبان پیام هوس داشت شستم انشا را

درون سینه بریدم سر تمنا را

چگونه عرض تمنا کنم که حسن غیور

نداده راه درین پرده رمز و ایما را

در آن نظاره که بر تیغ و کف شعور نبود

ز رشک سوخته بود آگهی زلیخا را

ذخیره‌ای ز جنون بهار ننهادیم

کم است سود تنک‌مایگان سودا را

نوازشی اگرم می‌کند، محبت نیست

توان شناختن از دوست مدارا را

گر از ورع به گدا زاهدان قدح ندهند

چه مانع است حریفان باده‌پیما را

گذشت شوق ز اندازه گوشه نظری

که می خموش کند مست بی‌محابا را

به کینه دل بی‌رحم کافرت نازم

که کرده است به من دوست گبر و ترسا را

بدیهه‌سنج «نظیری» اگر تو خواهی بود

شکرفروش کنی طوطی شکرخا را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

دو زلف تو صنما عنبر و تو عطاری

به عنبر تو همی حاجب اوفتد ما را

مرا فراق تو دیوانه کرد و سرگردان

ز بهر ایزد دریاب مر مرا یارا

بمان بر تن من زلف عنبرینت که هست

[...]

مولانا

اسیر شیشه کن آن جنیان دانا را

بریز خون دل آن خونیان صهبا را

ربوده‌اند کلاه هزار خسرو را

قبای لعل ببخشیده چهره ما را

به گاه جلوه چو طاووس عقل‌ها برده

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسّر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویش

بیان کند که چه بودَست ناشکیبا را

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

به سرنمی شود از روی شاهدان ما را

نشاط و خوش دلی و عشرت و تماشا را

غلام سیم برانم که وقت دل بردن

به لطف در سخن آرند سنگ خارا را

به راستی که قبا بستن و خرامیدن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
امیرخسرو دهلوی

زمانه حله نو بست روی صحرا را

کشید دل به چمن لعبتان رعنا را

هوای گل ز خوشی یاد می دهد، لیکن

چه سود چون تو فرامش نمی شوی ما را

ز سرو بستان چندین چه می پرد بلبل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه