فتنه با زلف تو گرفته طرف
دل ما را نمی دهد از کف
نیم کش سر دهی خدنگ نگاه
بگذرانی ز صد هزار صدف
دست برد نگاه چالاکت
مرد برباید از میانه صف
به تو سلطان خزانه داو کند
رفته بازی و مهره گشته تلف
عاق بر مادر و پدر گردد
از نکو پروریدن تو خلف
بر بساطی که بندگان تواند
خواجه را بر غلام نیست شرف
هرکجا نغمه و ترانه تست
از کف مطربان نیفتد دف
جعد اگر ز آفتاب برداری
ننماید به روی ماه کلف
آن چه بی روی تو «نظیری » دید
بی سلیمان ندیده بود آصف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد و بیان میکند که عشق به او چنان قوی است که دل را از دست میدهد. معشوق با نگاهش دلربایی میکند و توانسته است افراد زیادی را تحت تأثیر قرار دهد. شاعر به قدرت و مقام معشوق اشاره میکند و میگوید که در حضور او هیچکس برتری ندارد. زیبایی و جاذبه او آنقدر زیاد است که حتی صدای نغمهها نیز در حضور او شادابتر به نظر میرسد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که زیبایی معشوق بینظیر است و هیچکس نمیتواند مانند او باشد.
هوش مصنوعی: فتنه و زیبایی گیسوی تو دل ما را به خودش مشغول کرده و نمیگذارد از آن رها شویم.
هوش مصنوعی: با نگاهی به دقت و ظرافت، مانند یک تیرکمان که به آرامی رها شده باشد، از میان مجموعهای بیپایان از زیباییها عبور میکنی.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که نیروی تاثیرگذار و جذاب چشمان تو میتواند حتی فردی قوی و شجاع را تحت تأثیر قرار دهد و او را از جمعی که در آن حضور دارد، جدا کند.
هوش مصنوعی: به تو، ای سلطان، داراییهایت را برای بازی و حراج افکندهای و حالا مهرههایت بیهدف و نابود شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر فرزند نیکی تربیت نشود، پدر و مادر او دچار عذاب وجدان و پشیمانی خواهند شد.
هوش مصنوعی: بر روی زمین یا در دنیایی که متعلق به بندگان است، هیچگاه مقام و جایگاه خواجه (آقا) از غلام (برده) بالاتر نیست.
هوش مصنوعی: هر جایی که صدای خوش و آهنگ دلنوازی باشد، هیچگاه ساز و دفی که به دست نوازندگان است، از آنجا دور نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر چه موهای فر و حالتدار در نور خورشید زیبا و درخشان به نظر میرسند، اما در سایه و بدون آن نور، نمیتوانند زیبایی خود را به خوبی نشان دهند.
هوش مصنوعی: هرچه بدون حضورت دیده میشود، آصف، کسی مانند سلیمان هرگز آن را تجربه نکرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساغر بوالفضایلی بر کف
برود چون مبارزان بر صف
دُرّ توحید را تویی چو صدف
آدم تازه را شدی تو خلف
من کزان آب در کنم چو صدف
ارزم آخر به مشتی آب و علف
فَاَخضَلَّ مِن سُقیَاهُ کُلُّ مُضَرَّجٍ
وَاخضَرَّ مِن رَبَّاهُ کُلُّ مُصَنِّفِ
وَ تَلَثَّمَت شَمسُ النَّهارِ بِبُرقَعٍ
مِن طُرَّتَیهِ وَ السَّمَاءُ بِمِطرَفِ
ذات او گوهر است و ملک صدف
از کف جود اوست کان چون کف
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.