به اختیار تو در باختم ارادت خویش
کنون به لطف تو مستغنیم من درویش
نمی توان دل یک ذره بی جراحت یافت
ز ابروی تو که تیری خطا نکرد از کیش
ز صد هزار یکی با تو ره به سر نبریم
تو لاابالی و خودرای و ما صلاح اندیش
به غمزه گو به تأمل قیامت انگیزد
هنوز می چکدش خون خلقی از سر نیش
کرشمه ات که بجز داغ بر جگر ننهد
غنیمت است که گاهی بخاردم دل ریش
ز تن چگونه به راحت برون رود جانم
خیال گردش چشمت نمی رود از پیش
ز چاشنی و حلاوت نمی کنم سیرم
غمت که هست کم او فزونتر از هر بیش
همین که رای تو دیدم، پی تو گردیدم
ز شوق عشق تو غافل شدم ز مذهب و کیش
دگر نماند سر خانمان «نظیری» را
که آشنای تو بیگانه میشود از خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به توصیف عشق و وابستگی عمیق او به محبوبش میپردازد. شاعر به انتخاب و آزادی خود در این عشق اشاره میکند و بیان میکند که در عشق به محبوبش، به رغم درد و رنجهایی که دارد، غنیمتها و لذتهایی نیز وجود دارد. او از داغی که محبت محبوب به دلش میزند سخن میگوید و بیان میکند که خیالات و یادآوریهای عشق او را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. همچنین، اشاره میکند که عشق به محبوبش او را از مذهب و عقاید قبلیاش غافل کرده و در نهایت، از انزوا و بیگانگی ناشی از عشق به محبوبش ابراز نگرانی میکند. شعر به احوالات و احساسات عمیق انسانی و معضلات عشق میپردازد.
هوش مصنوعی: به خواست تو در افق شکست خود، اکنون با محبت تو به جایی رسیدهام که نیازی به کسی ندارم، من که یک درویش هستم.
هوش مصنوعی: هیچ قلبی نمیتواند از زخمی که ابروی تو به او زده، بیخیال و سالم بماند؛ چرا که تیر عشق تو همواره هدف را درست میزند.
هوش مصنوعی: از میان هزاران نفر، ما هرگز نتوانیم به تو برسیم، زیرا تو بیخیال و خودرای هستی و ما تنها به فکر صلاح و مصلحت هستیم.
هوش مصنوعی: به صورت غیر مستقیم به کسی بگو که با ناز و اشارهاش میتواند برانگیزنده روز قیامت باشد؛ چرا که خون دیگران از نیش او همچنان میچکد. این نشاندهنده تأثیر عمیق و خطرناک آن فرد بر اطرافیانش است.
هوش مصنوعی: زیبایی و افسون تو تنها نرمی و شیرینی نیست، بلکه دلم را میسوزاند و از این درد نیز خوشحالم؛ زیرا گاهی میتواند دل شکستهام را التیام بخشد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از تن و جسم خود جدا شوم، در حالی که خیال چشمان تو همواره در ذهنم باقی مانده و هرگز از یادم نمیرود؟
هوش مصنوعی: دلم از شیرینی و لذتی که داری سیر نمیشود، زیرا غم تو برایم بسیار بیشتر از هر خوشی است.
هوش مصنوعی: به محض اینکه نظر تو را دیدم، بیتابی کرده و به سمت تو رانده شدم. از شوق عشق تو، از دین و مذهب خود بیخبر شدم.
هوش مصنوعی: دیگر هیچکس در خانه «نظیری» باقی نمانده است، چرا که آشنای تو هم از تو بیگانه میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رهی سوار و جوان و توانگر از ره دور
به خدمت آمد، نیکو سگال و نیک اندیش
پسند باشد مر خواجه را پس از ده سال
که: باز گردد پیر و پیاده و درویش؟
رهی سوار و جوان و توانگر از ره دور
بخدمت آمد نیکو سگال و نیک اندیش
پسند باشد مر خواجه را پس از ده سال
که باز گردد پیر و پیاده و درویش
چو بینی آن خر بدبخت را ملامت نیست
که بر سکیزد چون من فرو سپوزم بیش
چنان بدانم من جای غلغلیجگهش
کجا بمالش اول فتد بخنده خریش
نزار و تافته گشتم بسان ساروی تو
مکن بترس ز ایزد ز عاقبت بندیش
چو مته تو شدم در غم تو سرگردان
بسان چوب تو از اسکنه شدم دلریش
همیشه هجران جویی بسان اره خود
[...]
شهاب دین موید که بر سپهر هنر
بنور خاطری از آفتاب و از مه بیش
بآفتاب و به مه آن کند طبیعت تو
که آفتاب بخوامیش و ماهتاب بخویش
عطارد از تو برد بر فلک بغیرت و رشک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.