ما به دل شادیم از باغ و بهار ما مپرس
در جهان عشق زادیم از دیار ما مپرس
دوش در یک بزم با او تا سحر می خورده ایم
نرگس مخمور او بین وز خمار ما مپرس
هر شکایت بود از فرقت به خلوت گفته شد
از تلافی های بخت حق گذار ما مپرس
وقت ما آیینه رخساره معشوق ماست
حسن روی او نگر از روزگار ما مپرس
چشم گریان آوریم و جان پر حسرت بریم
گو کس از آغاز و از انجام کار ما مپرس
در خلاص امتحان صدبار آتش دیده ایم
نقد دارالضرب عشقیم از عیار ما مپرس
ما ضعیفان قصد منزلگاه عنقا کرده ایم
از هزار ما یکی ماند شمار ما مپرس
فضل او چون ما بسی را بی سبب بخشیده است
باعث آمرزش آمرزگار ما مپرس
قصه ما را «نظیری » نیست هرگز انتها
بحر بی پایان عشقیم از کنار ما مپرس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره شادی و عشق است که از زیباییهای باغ و بهار نشأت میگیرد. شاعر به تجربیات عاشقانهاش اشاره میکند و از لذتهایی که در کنار معشوقش داشته، میگوید. همچنین، او به درد و رنجهای ناشی از جدایی و حسرت در عشق پرداخته و بر دشواریهای راه عشق تاکید میکند. شاعر به امید و آرزو برای رسیدن به معشوق تأکید دارد و به عظمت و بدون پایان بودن عشق اشاره میکند و در نهایت میگوید که داستان عشق آنها بینظیر و بیانتهاست.
هوش مصنوعی: ما در دل خود از زیباییهای باغ و بهار شادمانیم، اما از ما نپرس. در این دنیا، عشق و محبت را از سرزمین خود به دنیا آوردهایم، اما باز هم از ما سوال نکن.
هوش مصنوعی: دیروز در یک مهمانی تا صبح با او مشغول نوشیدن بودیم. نگاهمان به نرگس زیبای او افتاده و حالا دیگر نیازی به پرسش در مورد حال و هوای خودمان نیست.
هوش مصنوعی: هر ناله و شکایتی که از جدایی وجود دارد، در دل و تنها گفته شده و به خاطر نامردی و بیرحمی سرنوشت، از ما نپرسید.
هوش مصنوعی: زمانی که ما در آن هستیم، بازتاب چهره محبوبمان است. زیبایی او را ببین و از حال و روز ما سوال نکن.
هوش مصنوعی: ما با چشمانی پر از اشک وارد میشویم و با دلهایی پر از حسرت میرویم. بهتر است که هیچکس در مورد شروع و پایان زندگیامان از ما نپرسد.
هوش مصنوعی: ما در امتحانات گوناگون بارها با چالشها و سختیها روبهرو شدهایم. عشق ما ارزش و اصالت خود را دارد، پس از ما در مورد کیفیت و ارزش خود سؤال نکن.
هوش مصنوعی: ما افراد ضعیف، به سمت مقصدی بزرگ و آرزوهای دوردست حرکت کردهایم. از میان هزار نفر، تنها یک نفر توانسته به مقصد برسد، پس در مورد تعداد ما سوال نکن.
هوش مصنوعی: نعمت و رحمت خداوند بی دلیل و بیسبب به بسیاری از ما عطا شده است، بنابراین در مورد چرایی آمرزش و بخشایش او سوال نکنید.
هوش مصنوعی: قصه ما هیچ وقت به پایان نمیرسد، زیرا عشق ما مانند دریای بیپایانی است. پس از ما نپرسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیده را کردی سفید، از انتظار ما مپرس
صبح ما را دیدی، از شبهای تار ما مپرس
آنچه میافتد به دام ما به غیر از رخنه نیست
طالع رمکرده بنگر از شکار ما مپرس
دین و دنیاباز و عالمسوز و ساماندشمنیم
[...]
هیچ کار از ما نمی آید ز کار ما مپرس
رفته ایم از خویش بیرون از دیار ما مپرس
کوه تمکین حبابیم از شکیب مامگوی
جلوه موج سرابیم از قرار ما مپرس
بید مجنونیم برگ ما زبان خامشی است
[...]
سرنوشتی غیر بی برگی ندارد نخل ما
تخته مشق خزانیم، از بهار ما مپرس
قسمت دنیی و عقبی، پشت و روی کار ماست
روی کار ما ببین، از پشت کار ما مپرس
عاشق یاریم اما نام یار ما مپرس
بینصیبان دیاریم از دیار ما مپرس
بحر مالامال دردیم و ز ساحل بینصیب
ما که پا تا سر میانیم از کنار ما مپرس
عشق ما را خاک کرد و خاک ما بر باد داد
[...]
غرقه دریای عشقیم از کنار ما مپرس
خانه بر دوشیم چون موج از دیار ما مپرس
نخل سروستان تصویریم بر از ما مخواه
خار خشک بوستانیم از بهار ما مپرس
ما و زلف او به یک طالع ز مادر زادهایم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.