گنجور

 
نظیری نیشابوری

نه فوت صحبت این دوستان غمی دارد

نه مرگ مردم این عهد ماتمی دارد

میان این همه احباب پرده پوشی نیست

دریده پرده ترست آن که محرمی دارد

به خوش بیانی هم صحبتان ز جای مرو

که پر ز نیش بود هرکه مرهمی دارد

به هرزه دفتر امید هرکجا مگشا

که مبتلای هوا کار درهمی دارد

هزار لطمه ز هر خار بایدش خوردن

نکوسرشتی اگر طبع خرمی دارد

ز طعن گرسنه چشمان دلیر ننماید

هلال عید که ابروی پرخمی دارد

به کاوش مژه رگ های جانش بشکافد

تنک دلی که چو من چشم پر نمی دارد

ز خویش و اهل گذر کن که ملک بی خویشی

برون ز عالم این خلق عالمی دارد

به جاه و حشمت دنیا چرا قفا نکند

کسی که همچو «نظیری » مسلمی دارد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
بابافغانی

دلم ز روز بد خویش ماتمی دارد

چه ماتمست که اندوه عالمی دارد

خراب حالم و با کس نمی توانم گفت

خوشا کسی که بهر حال محرمی دارد

مراد ما به میان سهی قدان بستند

[...]

صائب تبریزی

خوش آن که از دو جهان گوشه غمی دارد

همیشه سر به گریبان ماتمی دارد

تو مرد صحبت دل نیستی، چه می دانی

که سر به جیب کشیدن چه عالمی دارد

اگر چه ملک عدم کم عمارت افتاده است

[...]

بیدل دهلوی

غرور قدرت اگر بازوی خمی دارد

به ملک بی‌خللی خاتم جمی دارد

گذشتن از سر جرأت‌ کمال غیرت ماست

نفس تبسم تیغ تنک دمی دارد

ز انفعال مآل طرب مبان ایمن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه