گنجور

 
نظیری نیشابوری

ز گردش‌های چشمش مستی پیمانه می‌خیزد

گره از ابروان می‌خیزدش، مستانه می‌خیزد

چو در روز قیامت هرکسی خیزد به سودایی

شهید نرگس او از لحد دیوانه می‌خیزد

مهیای فنایم جلوه‌ای در کار می‌خواهم

مهم بر بام تابد آتشم از خانه می‌خیزد

چراغ اهل عشق از کلبه من می‌شود روشن

نشنید ذره گر بر روزنم پروانه می‌خیزد

ز بس محو تصور کردن یارم نمی‌دانم

که در کاشانه می‌آید، که از کاشانه می‌خیزد

سبق از یک ورق، لیلی و مجنون را چه حالست این

یکی دیوانه می‌گردد، یکی فرزانه می‌خیزد

ز شرح قصهٔ ما رفته خواب از چشمْ خاصان را

شب آخر گشته و افسانه از افسانه می‌خیزد

بر دنیا و دین خواهی سرشکی بر جراحت ریز

کزین آب و زمین صد خرمن از یک دانه می‌خیزد

مگر گاهی «نظیری» می‌کند آرامگاه اینجا؟

جنون از سایهٔ دیوار این ویرانه می‌خیزد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می‌خیزد

مرا دیوانگی زان نرگس مستانه می‌خیزد

خوشم با آه گرم امشب، مده تشویشم، ای گریه

که خوش می‌سوزدم این آتشی کز خانه می‌خیزد

همه شب با خیال، افسانه‌های درد خود گویم

[...]

صائب تبریزی

مرا اسباب عشرت از دل دیوانه می‌خیزد

شراب و مطرب و معشوق من از خانه می‌خیزد

بشارت باد آغوش دل امیدواران را

که گرد خط ز رخسارش عجب مستانه می‌خیزد

ز سیل رفتن دل‌ها دو عالم می‌شود ویران

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه