گنجور

 
نظیری نیشابوری

زان خم که زاهدان به قدم آب جو کنند

شوریدگان صومعه می در سبو کنند

یابند جمله مهر سلیمان و جام جم

گر خاک راه میکده را رفت و رو کنند

در خشت و سنگ میکده دیدم معاینه

ذوقی که سالکان به خیال آرزو کنند

از خود گذشته دامن پرهیز تر نکرد

در چشمه یی که خضر و سکندر وضو کنند

ظرفی به هم رسان که مبادا به سر روی

منصور را کمند بلا در گلو کنند

خونابه زخم فاش کند ورنه عاشقان

تار جگر کشند و گریبان رفو کنند

با کاهلان گذار «نظیری » شراب را

مستان گلی ز گلشن این دشت بو کنند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جمال‌الدین عبدالرزاق

تا زنده ایم بر من و تو گفتگو کنند

از بعد ما حدیث من و تو نکو کنند

چون روزگار کش همه کس ذم همیکند

وانگه چو در گذشت همه یاد او کنند

بابافغانی

وقتست ای حریف که می در سبو کنند

دردیکشان بمنزل مقصود رو کنند

ما جوی شیر و قصر زبرجد گذاشتیم

ساقی بگو که میکده را رفت و رو کنند

می ده که وضع میکده بی مصلحت نشد

[...]

محتشم کاشانی

آسودگان چو نشئه درد آرزو کنند

آیند و خاک کشتهٔ تیغ تو بو کنند

یک دم اگر ستم نکنی میرم از الم

بیچاره آن کسان که به لطف تو خو کنند

ای دل رسی چه بر در بیت‌الحرام وصل

[...]

نظیری نیشابوری

آمد سحر که دیر و حرم رفت و رو کنند

تا بازم از نصیب چه خون در سبو کنند

ما قابل نشاط و شکرخنده نیستیم

تا شهد خوشگوار که را در گلو کنند

آنان که تنگ ظرفی ما را شنیده اند

[...]

عرفی

کاش آن کسان که منعم از آن تند خو کنند

صد دل نموده وام و نیم نگاهی به او کنند

این تشنگی به جام و قدح کم نمی شود

با ساقیان بگو که فکر سبو کنند

این است التماس که ما را پس از وفات

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه