زان خم که زاهدان به قدم آب جو کنند
شوریدگان صومعه می در سبو کنند
یابند جمله مهر سلیمان و جام جم
گر خاک راه میکده را رفت و رو کنند
در خشت و سنگ میکده دیدم معاینه
ذوقی که سالکان به خیال آرزو کنند
از خود گذشته دامن پرهیز تر نکرد
در چشمه یی که خضر و سکندر وضو کنند
ظرفی به هم رسان که مبادا به سر روی
منصور را کمند بلا در گلو کنند
خونابه زخم فاش کند ورنه عاشقان
تار جگر کشند و گریبان رفو کنند
با کاهلان گذار «نظیری » شراب را
مستان گلی ز گلشن این دشت بو کنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به تضاد میان زهد و عشق اشاره میکند. زاهدان که به دنبال آب و نان هستند، در حالیکه شوریدگان در صومعهها به مینوشند. شاعر بیان میکند که اگر کسی به سمت میکده برود، میتواند به گنجینههای ارزشمندی مانند مهر سلیمان و جام جم دست یابد. او به ذوق و شوق سالکان در میکده اشاره میکند و یادآوری میکند که انسان باید از تعلقات خود بگذرد. در جاهای مختلف میکند که عاشقان ممکن است جراحات عمیقی داشته باشند اما باید به خوشی و دلخوشی ادامه دهند. در نهایت به دوستی و همنشینی با مستان و نوشیدن شراب اشاره میکند که طعمی از زندگی و لذت را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: زاهدان برای جستجوی آب زندگی، به چشمه ها میروند، اما شوریدگان و عاشقان درون صومعه، زندگی را در جام شراب میجویند.
هوش مصنوعی: اگر همه به دنبال مهر و محبت سلیمان و جام جمشید باشند، حتی اگر فقط به خاک میکده هم مراجعه کنند، به هدف خود خواهند رسید.
هوش مصنوعی: در میکده، به تماشای زیباییهای خاصی پرداختم که سالکها با آرزوهای خود در ذهنشان تصور میکنند.
هوش مصنوعی: انسانی که از خود گذشته و فواصل را کنار گذاشته، هیچ وقت دامن خود را از پرهیز و دوری از گناه آشکار نکرد. همچون در چشمهای که شخصیتهای بزرگ و حکیم مانند خضر و سکندر برای پاکی و عبادت به آن میروند.
هوش مصنوعی: ظرفی را آماده کن تا مبادا بلا به سر منصور بیفتد و او را در شرایط سختی قرار دهد.
هوش مصنوعی: زخمی که در دل عاشقان ایجاد شده، به وضوح نمایان میشود. در غیر این صورت، آنها با دردی عمیق که در دل دارند، گواهی بر عشق و احساساتشان را از طریق چنگ زدن به لباسهایشان نشان میدهند و تلاش میکنند تا خود را از این درد رها کنند.
هوش مصنوعی: با جمع نشستن افراد آرام و بیخیال، «نظیری» از شراب لذت میبرد و مستان هم بوی خوش گلی از باغ این دشت استشمام میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا زنده ایم بر من و تو گفتگو کنند
از بعد ما حدیث من و تو نکو کنند
چون روزگار کش همه کس ذم همیکند
وانگه چو در گذشت همه یاد او کنند
وقتست ای حریف که می در سبو کنند
دردیکشان بمنزل مقصود رو کنند
ما جوی شیر و قصر زبرجد گذاشتیم
ساقی بگو که میکده را رفت و رو کنند
می ده که وضع میکده بی مصلحت نشد
[...]
آسودگان چو نشئه درد آرزو کنند
آیند و خاک کشتهٔ تیغ تو بو کنند
یک دم اگر ستم نکنی میرم از الم
بیچاره آن کسان که به لطف تو خو کنند
ای دل رسی چه بر در بیتالحرام وصل
[...]
آمد سحر که دیر و حرم رفت و رو کنند
تا بازم از نصیب چه خون در سبو کنند
ما قابل نشاط و شکرخنده نیستیم
تا شهد خوشگوار که را در گلو کنند
آنان که تنگ ظرفی ما را شنیده اند
[...]
کاش آن کسان که منعم از آن تند خو کنند
صد دل نموده وام و نیم نگاهی به او کنند
این تشنگی به جام و قدح کم نمی شود
با ساقیان بگو که فکر سبو کنند
این است التماس که ما را پس از وفات
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.