گنجور

 
نظیری نیشابوری

به خاطرم گله‌ای گشت و دوست دشمن شد

دو دل چو شیر شکر بود سنگ و آهن شد

چو خانه سر کشتست عهد را بنیاد

ز هر طرف که نسیمی وزید روزن شد

مرنج اگر نشدم مضطرب ز آمدنت

چراغ دیده نمی داشت دیر روشن شد

در اشتیاق تو چندان صنم صنم گفتم

که شرمسار ز خود زاهد و برهمن شد

سر از عنان تو گفتم برون توانم برد

کمند پا و سرم طرف جیب و دامن شد

کشید بر در و دیوار بوستان خطی

که گل ملول ازین بلبلان گلشن شد

مساز خنده دگر رنجه پا که جای تو نیست

لب ملول «نظیری » که وقف شیون شد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کلیم

بیا که بیتو سیاهی ز چشم روشن شد

ز گریه دیده ما همچو چشم روزن شد

جدا ز لعل لبت جام ماتمی دارد

زدم چو بر لبش انگشت گرم شیون شد

برای سوختن آماده ام چنانکه کسی

[...]

صائب تبریزی

زگریه آینه هر دلی که روشن شد

چو اشک، مردمک حلقه های شیون شد

چراغ روز بود آفتاب در نظرش

ز سرمه دل شب دیده ای که روشن شد

هزار آه شود گر ز دل کشم یک آه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

دگر چراغ که در طور حسن روشن شد؟

که نور وادی ایمن، وبال ایمن شد

ز دیده خون دلم باز عزم دامن کرد

چراغ دیده من مرده بود روشن شد

به کلبه‌ام که دگر فال روشنایی زد؟

[...]

فیاض لاهیجی

دلم شبی که خیال ترا نشیمن شد

چو آفتاب مرا داغ سینه روشن شد

کدام شمع کند خانه روشنم بی‌تو!

مرا که پرتو خورشید دود روزن شد

به منع گریه به چشم تر آستین چه نهم

[...]

صامت بروجردی

به روز حشر تو را اگر جحیم مسکن شد

بسوزی ار به تنت از حدید جوشن شد

چرا زبان تو (صامت) ز بیم الکن شد

ز هول حادثه هر دو کون ایمن شد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه