دلم شبی که خیال ترا نشیمن شد
چو آفتاب مرا داغ سینه روشن شد
کدام شمع کند خانه روشنم بیتو!
مرا که پرتو خورشید دود روزن شد
به منع گریه به چشم تر آستین چه نهم
کنون که راز دلم رو شناس دامن شد
ز بس که سنگ ملامت زدند و تاب آورد
دلِ چو شیشة من رفته رفته آهن شد
چه رشحه از مژه دادی به کشت غم فیّاض؟
که دانه خوشه برآورد و خوشه خرمن شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ دلتنگی و longing (آرزو و اشتیاق) عاشقانه است. شاعر بیان میکند که دلش در راه عشق خسته نشده و در این مسیر هیچگونه آرامشی در زندگیاش پیدا نکرده است. او به تلاطم احساسات خود اشاره میکند که حتی با لذتهای زودگذری چون میخوری نیز آرامش ناشی از آن وجود ندارد. شاعر همچنین از آرزوهای ناکام و فریبهای زندگی صحبت میکند و میگوید که همواره دچار حسرت و نقصان بوده است. در نهایت، او بیان میکند که در مواجهه با زیباییهای زندگی، چیزی جز حسرت در دلش افزوده نشده و همچنان در پی عشق و رضایت است.
هوش مصنوعی: دل من در شبی که یاد تو زنده شد، مثل آفتاب، به شدت میسوزد و احساساتی درونم را بیدار کرده است.
هوش مصنوعی: کدام شمع میتواند خانهام را در غیاب تو روشن کند؟ چرا که در absence تو، نور خورشید نیز به مانند دودی در روزنهای تنگ بیفایده شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه نمیتوانم گریهام را پنهان کنم، نمیدانم باید چه کاری انجام دهم، چون کسی که درک کننده رازهای قلب من است، در کنار من است.
هوش مصنوعی: از شدت ملامت و انتقادات که به من شد، دل من که روزگاری مثل شیشه شکننده بود، به تدریج سخت و مقاوم شده است.
هوش مصنوعی: از چه نیکی و لطفی که با چشم خود بر دل غم افزودی؟ که آن نیکی باعث رشد و شکوفایی و در نهایت پرباری شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به خاطرم گلهای گشت و دوست دشمن شد
دو دل چو شیر شکر بود سنگ و آهن شد
چو خانه سر کشتست عهد را بنیاد
ز هر طرف که نسیمی وزید روزن شد
مرنج اگر نشدم مضطرب ز آمدنت
[...]
بیا که بیتو سیاهی ز چشم روشن شد
ز گریه دیده ما همچو چشم روزن شد
جدا ز لعل لبت جام ماتمی دارد
زدم چو بر لبش انگشت گرم شیون شد
برای سوختن آماده ام چنانکه کسی
[...]
زگریه آینه هر دلی که روشن شد
چو اشک، مردمک حلقه های شیون شد
چراغ روز بود آفتاب در نظرش
ز سرمه دل شب دیده ای که روشن شد
هزار آه شود گر ز دل کشم یک آه
[...]
دگر چراغ که در طور حسن روشن شد؟
که نور وادی ایمن، وبال ایمن شد
ز دیده خون دلم باز عزم دامن کرد
چراغ دیده من مرده بود روشن شد
به کلبهام که دگر فال روشنایی زد؟
[...]
به روز حشر تو را اگر جحیم مسکن شد
بسوزی ار به تنت از حدید جوشن شد
چرا زبان تو (صامت) ز بیم الکن شد
ز هول حادثه هر دو کون ایمن شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.