گنجور

 
نظیری نیشابوری

سازم آن می نمک‌آلود که بی‌غم باشد

افگنم مشک در آن حقه که مرهم باشد

هست راحت الم کلبه احزان بر من

غم از آن خانه کنم وام که ماتم باشد

هر شبم عشق به افسون نوی بندد خواب

کآگهی بیش شود بند چو محکم باشد

شرح سودای دلم را سر و سامان مطلب

کار آنست که چون زلف تو درهم باشد

دعوی ذره دروغ است که عاشق باید

کم بقاتر بر خورشید ز شبنم باشد

هرکسی از تو نشانی به گمان می گوید

کس ندیدیم که در بزم تو محرم باشد

هرگز از نخل بری کس ثمر انس نچید

تخم این مهر گیا در دل آدم باشد

غیراخلاص و محبت نبود شیوه ما

جور و بیداد بر آن غمزه مسلم باشد

نکند بنده مجبور گناهی اما

ادب آنست که در پیش تو ملزم باشد

گر ملایک ز سر سدره به حاجت آیند

زلف از کف ندهد گر همه حاتم باشد

از تنگ حوصلگی های «نظیری » در وصل

عشق حرمان ابد گر دهدش کم باشد

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
کمال خجندی

با غم عشق تو دل کیست که محرم باشد

با لب لعل تو جان چیست که همدم باشد

هر کرا دولت سودای تو شد دامن گیر

فارغ از محنت و آسوده دل از غم باشد

نسبت روی تو چنان نتوان کرد به ماه

[...]

قاسم انوار

مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد

این چنین نادره در ملک جهان کم باشد

پیش ما قصه به تزویر و به قرایی نیست

مرد عاشق بر ما اعلم و احکم باشد

رمز اسرار خدا را نتوان گفت بکس

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
عرفی

نخورم زخم در آن کوچه که مرهم باشد

نشوم کشته در آن شهر که ماتم باشد

خجل آن کشته که چون تیغ کشد غمزهٔ دوست

احتیاجش به دم عیسی مریم باشد

گفت و گوهای حکیمانه نیالاید عشق

[...]

صائب تبریزی

گر صفای حرم کعبه ز زمزم باشد

زمزم کعبه دل دیده پر نم باشد

تا نبندی ز سخن لب، نشود دل گویا

نطق عیسی ثمر روزه مریم باشد

دست حرص از دل سودازدگان کوتاه است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

کس چرا بیهده با مردم عالم باشد

هیچ غم نیست ز تنهایی اگر غم باشد

نگشایند ز پا سلسله، سودا زده را

دل همان به که در آن طره پر خم باشد

نگسلد از پی هم مرحمت ساقی عشق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه