شمع را زنده دلی در شب تار آخر شد
روز عشرت همه در خواب خمار آخر شد
شاخ سرکش شد و دست همه کوتاه بماند
جور گلچین و نزاع سر خار آخر شد
عندلیب ار نسراید به قفس معذورست
گل به بازار نبردند و بهار آخر شد
خلعت دهر به اندازه حال اکنون نیست
چرخ را رشته به هم رفت و مدار آخر شد
همچو دینار که در پای کریمان افتد
کس نگفت از چه شماریم و شمار آخر شد
کمتر از رنگ حنا بود به ما لطف جهان
سر و دستی نفشاندیم و نگار آخر شد
فکر ناآمده این است که امسال گذشت
غم آینده همان بود که یار آخر شد
نقش رخسار تو بر صفحه جان گشت رقم
پرده بر یک طرف انداز که کار آخر شد
شاهدان گوشه چشمی به «نظیری » دارند
هرچه دل، صید همی کرد و شکار آخر شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این غزل به غم و اندوهی عمیق اشاره دارد که از گذشت زمان و ناتوانی در دستیابی به آرزوها و خواستهها ناشی میشود. شاعر از شبهای تار و روزهای خوابآلود صحبت میکند و به ناکامیها و محدودیتها اشاره میکند. او در بیان نگرانیهای خود از بیتوجهی به هنر و زیباییها، عدم تحقق رویاها و گذر ایام، تصویری از ناامیدی و یأس ارائه میدهد. همچنین، ناتوانی در تغییر وضعیت و رعایت اخلاقیات در مواجهه با بدیها به تصویر کشیده شده است. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید دارد که زیباییها و لحظات خوش زندگی ممکن است از دست بروند و باید با واقعیتها کنار آمد.
هوش مصنوعی: در شب تاریک، شعله شمعی که نماد زندگی و امید است، به پایان رسید. روزهایی که پر از شادی و لذت بود، در خواب و حالتی گیج به سر میبرد.
هوش مصنوعی: درختی که سرکش و مغرور شده بود، دیگران را از دسترسی به میوهاش محروم کرد و در نتیجه، درگیری و کشمکش بر سر آنچه باقی مانده، به نهایت تلخی انجامید.
هوش مصنوعی: اگر قناری در قفس نمیخواند، تقصیر او نیست. گلها را به بازار نبردند و بهار هم به پایان رسید.
هوش مصنوعی: دنیا و زمانه به اندازه وضعیت کنونی ما نیستند، زیرا تقدیر و سرنوشت به هم بافته شدهاند و دورهها به پایان میرسند.
هوش مصنوعی: همچون دیناری که در برابر افرادی نیکوکار و بخشنده میافتد، هیچکس نمیگوید که ما آن را از چه تعدادی شمارش کنیم و در نهایت به کجا خواهد رسید.
هوش مصنوعی: لطف و محبت دنیا به ما کمتر از رنگ حنا بود؛ ما هیچ گونه تاثیری بر سرنوشت خود نداشتیم و در نهایت، داستان به پایان رسید.
هوش مصنوعی: فکر نکرده این است که امسال هم به پایان رسید و غم آینده همان چیزی بود که آن دوست به پایان رسید.
هوش مصنوعی: چهرهی تو بر دل من ثبت شده است. پرده را یک سمت بکش تا ببینیم که این داستان به کجا میرسد.
هوش مصنوعی: زیباها با نگاهی به «نظیری» دارند، هرچند که دل به چیزهایی مشغول بود، در نهایت به دستاوردی نرسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزِ هجران و شبِ فُرقَتِ یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن همه ناز و تَنَعُّم که خزان میفرمود
عاقبت در قدمِ بادِ بهار آخر شد
شُکرِ ایزد که به اقبالِ کُلَه گوشهٔ گُل
[...]
مژده ای دل که شب فرقت یار آخر شد
روز تاریک سرآمد شب تار آخر شد
یار از غیر برید الفت و با ما پیوست
بود ربطی که میان گل و خار آخر شد
از دم سرد خزان آنچه به گلشن میرفت
[...]
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
جور اغیار و غم فرقت یار آخر شد
عهد ناکامی عشاق فکار آخر شد
خم بجوش آمد و برخواست ز میخانه خروش
ابشرو، باده کشان دور خمار آخر شد
ساقیا صبحک الله بده جام صبوح
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.