گنجور

 
نظیری نیشابوری

شمع را زنده دلی در شب تار آخر شد

روز عشرت همه در خواب خمار آخر شد

شاخ سرکش شد و دست همه کوتاه بماند

جور گلچین و نزاع سر خار آخر شد

عندلیب ار نسراید به قفس معذورست

گل به بازار نبردند و بهار آخر شد

خلعت دهر به اندازه حال اکنون نیست

چرخ را رشته به هم رفت و مدار آخر شد

همچو دینار که در پای کریمان افتد

کس نگفت از چه شماریم و شمار آخر شد

کمتر از رنگ حنا بود به ما لطف جهان

سر و دستی نفشاندیم و نگار آخر شد

فکر ناآمده این است که امسال گذشت

غم آینده همان بود که یار آخر شد

نقش رخسار تو بر صفحه جان گشت رقم

پرده بر یک طرف انداز که کار آخر شد

شاهدان گوشه چشمی به «نظیری » دارند

هرچه دل، صید همی کرد و شکار آخر شد

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
حافظ

روزِ هجران و شبِ فُرقَتِ یار آخر شد

زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

آن همه ناز و تَنَعُّم که خزان می‌فرمود

عاقبت در قدمِ بادِ بهار آخر شد

شُکرِ ایزد که به اقبالِ کُلَه گوشهٔ گُل

[...]

مشتاق اصفهانی

مژده ای دل که شب فرقت یار آخر شد

روز تاریک سرآمد شب تار آخر شد

یار از غیر برید الفت و با ما پیوست

بود ربطی که میان گل و خار آخر شد

از دم سرد خزان آنچه به گلشن می‌رفت

[...]

یغمای جندقی

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد

زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

حاجب شیرازی

جور اغیار و غم فرقت یار آخر شد

عهد ناکامی عشاق فکار آخر شد

خم بجوش آمد و برخواست ز میخانه خروش

ابشرو، باده کشان دور خمار آخر شد

ساقیا صبحک الله بده جام صبوح

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه