دهل و نای دریدیم به آوازه صبح
بانگ فتحی نشنیدیم ز دروازه صبح
دیر گشتیم ز فیض سحر آگاه، دریغ
جامهای پاره نکردیم به اندازه صبح
کم خراشست دم مرغ سحر برخیزید
جگری تازه کنیم از نمک تازه صبح
می و معشوق به اندازه ما می باید
رطل خورشید کند چاره خمیازه صبح
مغفر جام بیارابرش می در زین کش
تا به یک حمله کنم غارت جمازه صبح
سپه شب به شبیخون دعا بشکستم
علم روز زنم بر در دروازه صبح
رفته اوراق شب و روز به هم برچینیم
بخیه ثابت و سیاره شیرازه صبح
دست در گردن عذرای جهان اندازم
حله روز به هم برزنم و غازه صبح
سرو و شمشاد به وجدند «نظیری » وقتست
به سر شاخ سراییم سر آوازه صبح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف بیداری و زیباییهای صبح میپردازد. او از صدای دهل و نای در صبح صحبت میکند و به امید فتح و پیروزی اشاره میکند. شاعر از دیر رسیدن به لذتهای سحر و صبحگاه حسرت میخورد و بر لزوم بهرهبرداری از زیباییهای صبح تأکید میکند. او همچنین به شادی و زندگی در این زمان اشاره دارد و میگوید که مینوشند و از معشوق لذت میبرند. در نهایت، شاعر با بیان اینکه زمان تجربهی جدید و زیبایی است، از تحولات سرشار از زندگی در صبح بیداری سخن میگوید و به شگفتیهای طبیعت اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ما هنگام سحر و با صداهایی زیبا در حال جشن و سرور بودیم، اما هنوز خبر پیروزی را از دروازه صبح نشنیدهایم.
هوش مصنوعی: ما دیر متوجه زیباییهای صبح شدیم و ای کاش به اندازهای که باید برای آن جشن میگرفتیم، در این راه تلاش میکردیم.
هوش مصنوعی: صبح زود است و زمان بیدار شدن رسیده است. بیایید با انرژی و شوق تازهای روز را آغاز کنیم و از زیباییهای تازه صبح بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: برای رفع خستگی صبح، به اندازهی ما باید از می و عشق بهره گرفت، تا مانند وزنهای به وزن خورشید، حال ما را تغییر دهد.
هوش مصنوعی: برای من جامی پر از می بیاور تا با یک لحظه غفلت، دزدی را از فرار روز صبح به انجام برسانم.
هوش مصنوعی: در دل شب با نالهها و دعاهایی که سر میزنم، شب را به تلاطم میاندازم و با طلوع صبح، نور و آگاهی را به دروازه روز میآورم.
هوش مصنوعی: زمان را به هم میدوزیم و با تغییر شب و روز، نظم جدیدی به صبح میدهیم.
هوش مصنوعی: من میخواهم دستم را بر گردن زیبایی دنیا بیاندازم و لباس روز را با هم ترکیب کنم و شوق صبح را تجربه کنم.
هوش مصنوعی: درختان سرو و شمشاد خوشحال و شاداب هستند و وقت آن رسیده که بر سر شاخهها بنشینیم و در صبحگاه آوازهای سر دهیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نکشیدیم شرابی به رخ تازه صبح
سینه ای چاک نکردیم به اندازه صبح
عیش امروز علاج غم فردا نکند
مستی شب ندهد سود به خمیازه صبح
هر سری را نکشد دار فنا در آغوش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.