غیر من در پس این پرده سخن سازی هست
راز در دل نتوان داشت که غمازی هست
زخم کاریست صراحی و قدم برچینید
نیم بسمل شده ای را سر پروازی هست
بلبلان! گل ز گلستان به شبستان آرید
که درین کنج قفس زمزمه پردازی هست
گو که این صف شکنان قصد ضعیفان نکنند
که درین قافله گاهی قدراندازی هست
تو مپندار که این قصه به خود می گویم
گوش نزدیک لبم آر که آوازی هست
عشق بازیم به معشوق مجازی انداخت
کز نیازیم که با اوست به خود نازی هست
دی «نظیری » نرسیدست که امروز رود
صحبتی را بود انجام که آغازی هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به رازها و سخنانی که در پس پرده وجود دارد اشاره میکند و حس میکند که نمیتوان رازی در دل داشت زیرا همیشه کسی وجود دارد که آن را فاش میکند. او به زخمهایی که بر دل دارد میپردازد و از نرمی و احتیاط در مسیر زندگی صحبت میکند. بلبلان را به جمعآوری در گلستان دعوت میکند تا صدایی از خوشی و امید در دل قفس زندگی ایجاد شود. همچنین، به قدرت و توانایی افراد ضعیف نیز اشاره میکند و هشدار میدهد که نباید از آنان غافل شد. در نهایت، شاعر بیان میکند که این داستان تنها داستان خودش نیست و به معشوق مجازی خود عشق میورزد و از این عشق لذت میبرد، زیرا هر شروعی به پایان میرسد و این موضوع در زندگی تجربه شده است.
هوش مصنوعی: غیر از من، در پس این پوشش، کسی دیگر هم وجود دارد که به گفت و گو مشغول است. نمیتوان رازی را در دل نگه داشت چون کسی وجود دارد که آن را فاش خواهد کرد.
هوش مصنوعی: زخم عمیقی است بر روی شانه و باید با احتیاط حرکت کنید، زیرا شخصی که ناتوان شده، در حال پرواز است.
هوش مصنوعی: ای بلبلان! شما باید گل را از گلستان به شبستان بیاورید، زیرا در این گوشه قفس، کسی هست که دلش میخواهد آواز بخواند.
هوش مصنوعی: بفرمایید که این افرادی که در خط مقدم قرار دارند به ضعفا آسیب نرسانند، چون در این جمع ممکن است در برخی مواقع ارزشها سنجیده شود.
هوش مصنوعی: نپندار که این داستان را فقط برای خودم روایت میکنم؛ نزدیک گوشم بیا، چرا که صدایی وجود دارد که باید بشنوی.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به عشق و محبت خود به یک معشوق اشاره میکند که ممکن است واقعی نباشد. او از این عشق به عنوان یک نیاز عاطفی یاد میکند و بیان میکند که این نیاز باعث شده به عشق خود افتخار کند و خود را زیبا و شاداب حس کند. در واقع، عشق او به معشوق، حتی اگر مجازی باشد، در زندگیاش اهمیت زیادی دارد و او را سرزنده میکند.
هوش مصنوعی: در این روزگار، کسی مثل "نظیر" پیدا نمیشود که بتواند صحبتهایی را به سرانجام برساند و شروعی جدید داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خبری خواهم از آن کوی که اعزازی هست
ز برون عرض نیازی ، ز درون نازی هست
گاه گاهی به دعا یک دو بساطی در باز
عشق این شیوه ضرور است، دغابازی هست
های هایی ز من بلبل عشرت بشنو
[...]
خلوت آینه را طوطی غمازی هست
هر کجا روی نهادیم سخنسازی هست
نیست مجنون وفادار مرا پای گریز
ورنه چون زور جنون سلسله پردازی هست
چشم نظارگیان تاب ندارد، ورنه
[...]
در پی دلشدگان غمزه ی طنازی هست
با خرابی زدگان، خانه براندازی هست
گرچه ما سبزهٔ خوابیدهٔ این گلزاریم
سر ما در قدم سرو سرافرازی هست
هرگز از خویش نکردیم سخن ساز، چو نی
[...]
گرچه شاهین خرد بر سر پروازی هست
اندرین بادیه پنهان قدر اندازی هست
آنچه ازکار فروبسته گره بگشاید
هست و در حوصلهٔ زمزمه پروازی هست
تاب گفتار اگر هست شناسائی نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.