گنجور

 
نیر تبریزی

کرد خور عشق دوست از افق دل ظهور

ساحت جانرا گرفت پرتو الله نور

یوسف گل پیرهن آمده سوی وطن

گوشه بیت الحزن گشته سرای سرور

مطرب شیرین مقال برد ز دلها ملال

محو نمود از خیال صحبت غلمان و حور

شیخ که بودش بدوش منکرمی با خروش

کین بردش عقل و هوش آن بود از قول زور

دیدمش از یکطرف ساغر مینا بکف

خنده کنان از شعف آمده بر رقص و شور

گفتم ایا شیخ صاف کین بود از تو خلاف

این عمل جلف صاف باشد از عقل تو دور

گفت که سرّ نهان گشته بعالم عیان

جمله خلق جهان بر سر رقصند و شور

جمع شد از هر طرف منکر فضل و شرف

پیش خر خوش علف قدوره اهل غرور

تا که شنید این سرود اهل عناد و حسود

رفت بچرخ کبود عف عف کلب عقور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عبدالقادر گیلانی

طبل قیامت بکوفت آن ملک نفخ صور

کاتب منشور ماست مالک یوم النّشور

سر زلحد برزدیم خیمه به محشر زدیم

بی خدا اندر لحد چند نباشم صبور

ازسرشوق ونشاط پای نهم بر صراط

[...]

سعدی

کس نتواند گرفت دامن دولت به زور

کوشش بی فایده‌ست وسمه بر ابروی کور

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
آذر بیگدلی

آه، که ابری سیه، بست تتق در چمن

آه که بادی خنک، کرد به گلشن عبور

کز نم آن، تیره ابر، شد چمن از سبزه پاک؛

وز دم آن سرد باد، شد سمن از برگ عور

لالهٔ رنگین راغ، سوخته از درد و داغ؛

[...]

نورعلیشاه

کرده شهنشاه عشق درحرم دل ظهور

قد ز میان برفراشت رایت الله نور

موسی جان میشتافت در طلب جذوه

کرد تجلی ز غیب بارقه نخل طور

شرح بیان قاصر است در صفت اشتیاق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه