از تو خوبی طمع مهر و وفا نتوان کرد
گله با وصل گل از خار جفا نتوان کرد
کرده ام قیمت یک موی تو را هر دو جهان
گرچه او را به چنان تحفه بها نتوان کرد
عمر چون باد هوا می گذرد حاضر باش
کاعتماد این همه بر باد هوا نتوان کرد
عاشقان را به جفا خواه بکش خواه ببخش
حاکمی، هرچه کنی چون و چرا نتوان کرد
مکن آهنگ جدایی که به شمشیر اجل
شهرگ جان مرا از تو جدا نتوان کرد
غره وعده فردا شده، امروز ببین
که بدان نسیه چنین نقد رها نتوان کرد
بر تن عارف اگر خرقه نباشد سهل است
هست آن زهد که در زیر قبا نتوان کرد
بر سر دیده کنم جای خیالت زانرو
که نظرگاه خیالت همه جا نتوان کرد
هر طبیبی که شد از درد نسیمی آگاه
گفت با درد به سر بر، که دوا نتوان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان اشتیاق و وابستگی عمیق خود به معشوق میپردازد و میگوید که دنیا و عمر زودگذر است و هیچ کس نمیتواند به راحتی این وابستگی را نادیده بگیرد. او به زیبایی و ارزش معشوق اشاره میکند و میگوید که حتی اگر از او جدایی پیش آید، عشق و ارتباط عمیق آنها قابل قطع نیست. شاعر هشدار میدهد که وعدههای آینده نباید انسان را فریب دهد و باید به ارزشهای واقعی و حال حاضر توجه کرد. در نهایت، به درد و مشکلات عشق نیز اشاره کرده و بیان میکند که هیچ دارویی برای رفع این دردها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: نمیتوان به خوبی و محبت تو امیدوار بود، چرا که حتی با برقراری ارتباط با زیباییها، نمیتوان از ناگواریها و زخمهای دل رهایی یافت.
هوش مصنوعی: من برای یک تار موی تو ارزش هر دو جهان را تعیین کردهام، هرچند نمیتوان به آن تحفه بهای مناسب داد.
هوش مصنوعی: زندگی مانند نسیمی زودگذر است، پس باید آماده باشید زیرا نمیتوان به این همه چیز که در حال عبور و گذر است اعتماد کرد.
هوش مصنوعی: عاشقان را میتوانی به بیرحمی بکش یا ببخشی، اما تو به عنوان حاکم هر چه که انجام دهی کسی نمیتواند در آن ایراد بگیرد یا سوال کند.
هوش مصنوعی: هرگز نخواه جدایی را در سر بپروری، زیرا که حتی به وسیلهی مرگ هم نمیتوانند مرا از تو دور کنند.
هوش مصنوعی: امروز را نباید به تأخیر انداخت و به وعده فردا امیدوار بود، زیرا نمیتوان از یک بدهی نسیه، چیزی را نقد کرد.
هوش مصنوعی: اگر عارف لباس خاصی نداشته باشد، اهمیتی ندارد، زیرا زهد و پارسایی واقعی آن است که در درون خود فرد وجود دارد و نمیتوان آن را با ظاهری که به نمایش میگذارد، نشان داد.
هوش مصنوعی: به خاطر حضور خیالت، هر جا نمیتوانم به آن نگاه کنم؛ پس بهتر است آن را در نگاهی خاص و در چشمم جای دهم.
هوش مصنوعی: هر پزشکی که از درد کسی باخبر شد، به او گفت که نمیتوان با درد مبارزه کرد و درمانی برای آن وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پشت بر یار کمان ابروی ما نتوان کرد
خویشتن را هدف تیر بلا نتوان کرد
کشته ی تیغ ملامت برضا نتوان شد
حذر از ضربت شمشیر قضا نتوان کرد
گرچه از ما بخطا روی بپیچید و برفت
[...]
دست در حلقهٔ آن زلفِ دوتا نتوان کرد
تکیه بر عهدِ تو و بادِ صبا نتوان کرد
آنچه سعی است، من اندر طلبت بنمایم
این قَدَر هست که تغییرِ قضا نتوان کرد
دامنِ دوست به صد خونِ دل افتاد به دست
[...]
با چنین درد دلی میل دوا نتوان کرد
حاصل عمر عزیز است رها نتوان کرد
چشم ما روشنی از نور جمالش دارد
یک دمی نور وی از دیده جدا نتوان کرد
سود و سرمایه همه در سر کارش کردیم
[...]
بند گیسوی تو از دست رها نتوان کرد
گر جدا سازیش از بند جدا نتوان کرد
دم نگه دار مسیحا که به جز نوش وصال
درد مهلک چو شد از هجر دوا نتوان کرد
چو خرامی سوی ما گر نه فقیرم بینی
[...]
دست در حلقه ی آن زلف دو تا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد
من چه گویم که ترا نازکی طبع لطیف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.