ای دهانت پسته خندان من
خاک پایت چشمه حیوان من
زلف و رخسار تو، ای خورشید حسن!
لیلة القدر و مه تابان من
جان شیرینم فدای لعل تو
کو بسی شیرین تر است از جان من
در بهشت جاودانم تا که هست
روضه کویت سرابستان من
داروی درمان من درد تو بس
ای دوای درد بی درمان من
ز آتش عشق تو، هردم می رود
بر فلک دود دل سوزان من
روز بختم بی رخت تاریک شد
ای چراغ دیده گریان من
ترسم انجامد به طوفان در غمت
رستخیز اشک چون مرجان من
سنبلت در هر زمان داغی نهد
بر دل مجروح سرگردان من
دل بر آتش چون کباب افتاده است
تا غم عشق تو شد مهمان من
کفر زلفت با نسیمی درگرفت
ای رخت دین من و ایمان من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، احساس عمیق عشق و دلتنگی را به تصویر میکشد. شاعر به محبوب خود، که او را به زیبایی میشناسد، اشاره میکند و عشق او را چون دارویی برای دردهایش میداند. تصاویر زیبایی از عشق، زیبایی ظاهری و دلتنگی در متن وجود دارد، مانند تشبیه زلف و رخسار محبوب به خورشید و شب قدر. شاعر همچنین از رنجهای ناشی از عشق و غمهای ناشی از جدایی سخن میگوید و به طور کلی، عواطف و احساساتی عمیق را که در اثر عشق بر او مستولی شده، بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای دهان تو مثل پستهای است که در حال خندیدن است و پایهٔ تو، چشمهٔ حیات من است.
هوش مصنوعی: موهای تو و چهرهات، ای خورشید زیبایی، شب قدر و ماه درخشان من هستند.
هوش مصنوعی: زندگی و جان من را فدای زیبایی تو میکنم، چون زیباییات برای من شیرینتر از جان خودم است.
هوش مصنوعی: من تا زمانی که باغ تو وجود دارد، در بهشت جاودان زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: علاج و درمان من درد تو است، ای درمانگر درد بی درمان من.
هوش مصنوعی: عشق تو مانند آتش است و هر لحظه از دل آتشین و سوختهی من بخار و دود به آسمان بلند میشود.
هوش مصنوعی: روز خوشبختی من بدون تو به شدت تیره و تار شده است، ای روشنی چشم من که در حال گریهای.
هوش مصنوعی: نگرانم که به خاطر ناراحتیات، اشکهایم مانند طوفانی بزرگ به راه بیفتند و قلبم را دچار هیجان و آشفتگی کنند.
هوش مصنوعی: سنبلهات هر زمان آتش عشق را بر دل مجروح و سرگردان من میافکند.
هوش مصنوعی: دل من به شدت چون کباب بر روی آتش میسوزد، چرا که غم عشق تو به مهمانی من آمده است.
هوش مصنوعی: زلفهای تو با نسیمی درهم آمیخته است، ای زیبایی که دین و ایمان من به تو وابسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق تو در جان من ای جان من
آتشی زد در دل بریان من
در دل بریان من آتش مزن
رحم کن بر دیدهٔ گریان من
دیدهٔ گریان من پرخون مدار
[...]
شاه واقف گشت از ایمان من
وز تعصب کرد قصد جان من
ای دو چشمت مایه درمان من
تا به کی باشد بلا بر جان من
از غم عشقت بگو ای سنگدل
چند باشد در غمت افغان من
جز لب لعل تو ای آب حیات
[...]
دل مُحسّ آن نگردد جان من
این چنین فرمود آن جانان من
منتی باشد ز تو بر جان من
گر بری این سستی از دندان من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.