گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نسیمی

اگرچه چشمه نوش تو دارد آب حیات

دلیل ما خط سبز تو است در ظلمات

به چشم مست تو دیدم یقین و دانستم

که هست حسن تو را بر کمال جمله صفات

اگر نه روی تو بودی بیان صورت حق

چگونه روی نمودی به ما تجلی ذات

جهان حسن قدیم است و عشق لم یزلی

مدینه ای که مصون است و ایمن از نکبات

به هر طرف که نظر می کنم نمی بینم

جز آفتاب رخت در جهات و غیر جهات

رخش به دیده معنی ببینی ای صوفی

ز رنگ زرق و ریا پاک اگر کنی مرآت

بیا بیا که به دیدارت آرزومندم

چنانکه تشنه به آب زلال در فلوات

دلم نشد به سلامی اگرچه شاد از تو

علیک الف سلام و مثله برکات

سجود روی تو کردم، به پیش حق این است

عبادتی که قبول است و باشد از حسنات

بیا که تا شب قدر من است گیسویت

شبم گذشت به قدر از هزار قدر و برات

دلی که عارف روی تو شد ز دوزخ رست

که عارفان جمال تواند اهل نجات

مرا ز کعبه کویش مگو به مسجد رو

که حق پرست چو صوفی نمی پرستد لات

مباش بسته تقلید و ظن که ممکن نیست

کز این طریق به منزل کسی رسد هیهات

نسیمی آتش وحدت چنان تجلی کرد

که بانگ «انی اناالله » برآمد از ذرات

 
sunny dark_mode