ترا ز شکر شیرین از آن دمید نبات
که یافت پرورش از آب چشمه سار حیات
اگر نه چشمه حیوان دهان تنگ تو بود
بگوی تا ز چه پوشیده گشت در ظلمات
چو بر کشید قضا نیل حسن بر بقمت
مرا ز حسرت آن دیده گشت عین فرات
بیا که بیتو مرا لذت حیات نماند
حیات بیتو چگویم که هست عین ممات
شفای درد دلم لعل روحپرور تست
بیا که بیتو نیابد دلم ز درد نجات
دلی که بسته زلفین مشکبار تو شد
چو زلف پر شکنت کس نبیندش به ثبات
گشادم از پی وصل تو مصحف تقدیر
ز بهر فال بر آمد خط نخست برات
گرم چو خامه سر از تن به تیغ بر دارند
نگردم از خط فرمانت تا بروز وفات
بخاک ابن یمین گر گذرکنی روزی
هنوز بوی وفای تو آیدش ز رفات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و شیرینی محبوب خود اشاره میکند که به او زندگی و نشاط بخشیده است. او از چشمه حیات که باعث جوانی و انرژی او شده، صحبت میکند و میگوید اگر این چشمه وجود نداشت، او در تاریکی و ظلمت به سر میبرد. شاعر با حسرت به زیبایی محبوبش مینگرد و از درد جدایی شکایت میکند. او مینویسد که محبت و زیبایی محبوبش برایش شفا و آرامش را به ارمغان میآورد و اگرچه در پی وصال او به سرنوشت خود نگاهی کرده، در نهایت خواستهاش وفاداری و ماندگاری عشق است. شاعر همچنین به وفای محبوبش در آینده اشاره میکند و امیدوار است که حتی پس از مرگ، بوی وفایش را حس کند.
هوش مصنوعی: تو به sweetness شکرین از آن سرشار شدی که در زیر آب چشمه سار حیات رشد کردی.
هوش مصنوعی: اگر چشمهای تو نبودند که دیگران را به سوی خود جلب کنند، بگو که چرا در تاریکی پنهان شدهای؟
هوش مصنوعی: زمانی که تقدیر زیبایی صورتت را بالا برد، چشمان من از حسرت آن، همچون رود فرات شد.
هوش مصنوعی: بیایید که زندگی من بدون شما دیگر لذتی ندارد. چطور میتوانم بگویم که زندگی شما چطور است در حالی که برای من مثل مرگ میماند؟
هوش مصنوعی: دوست عزیز، درمان دردهای من در وجود توست. بیا تا دلم از این دردها آسوده شود.
هوش مصنوعی: دل آدمی که به زلفهای خوش بوی تو مبتلا شده، مانند زلف خودت است که هیچکس نمیتواند آن را با استحکام ببیند.
هوش مصنوعی: به خاطر وصالت، کتاب سرنوشت را باز کردم و به منظور پیشگویی، خط اول را از آن خواندم.
هوش مصنوعی: اگر مانند قلمی داغ از تن جدا شوم، از دستورات تو باز نمیگردم تا زمانی که به مرگ برسم.
هوش مصنوعی: اگر روزی بر خاک ابن یمین بگذری، هنوز هم بوی وفای تو از آنجا به مشامش خواهد رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپهر شعبده باز از درون پردۀ غیب
لطیفه یی دگر آورد کاهلا صلوات
رسید دختر دیگر مرا و یکباره
ببرد رونق عیش و برفت آب حیات
اگر نتایج صلبم بود برین قانون
[...]
ز عشق روی تو روشن دل بنین و بنات
بیا که از تو شود سیئاتهم حسنات
خیال تو چو درآید به سینه عاشق
درون خانه تن پر شود چراغ حیات
دود به پیش خیالت خیالهای دگر
[...]
شنیدهای که سکندر برفت تا ظلمات
به چند محنت و خورد آن که خورد آب حیات
گرم زمانه دهد از بلای عشق نجات
در فضول نکوبم دگر به هیچ اوقات
ولی نجاتِ من از عشق کی شود ممکن
گر آسمان چو زمین باز استد از حرکات
مرا نجات بود گر دهد ضلالت نور
[...]
جهان جود و مروت سپهر فضل و کرم
که خاک پای تو را چاکرست آب حیات
ز حزم و عزم تو آن لاف میزنیم دایم
که چون فلک به مسیری و چون زمین به ثبات
به هر زمین که گذشتی ز ابر احسانت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.