ای غریب آب غریبی ز تو بربود شباب
وز غم غربت از سرْت بپرّید غراب
گرد غربت نشود شسته ز دیدار غریب
گرچه هر روز سر و روی بشوید به گلاب
هر درختی که ز جایش به دگر جای برند
بشود زو همه آن رونق و آن زینت و آب
گرچه در شهر کسان گلشن و کاشانه کنی
خانهٔ خویش به ار چند خراب است و یباب
مرد را بوی بهشت آید، از خانهٔ خویش
مثل است این مثلی روشن بی پیچش و تاب
آب چاهیت بسی خوشتر در خانهٔ خویش
زانکه در شهر کسان گرم گهان پست و جلاب
این جهان، ای پسر، اکنون به مثل خانهٔ توست
زانت میناید خوش رفت ازینجا به شتاب
به غریبیت همی خواند از این خانه خدای
آنکه بسرشت چنین شخص تو را ز آب و تراب
آن مقدّر که بِراندهاست چنین بر سرما
قوت و خواب و خور و سستی و پیری و شباب
وعده کردهاست بدان شهر غریبیت بسی
جاه و نعمت که چنان خلق ندیدهاست به خواب
آن شرابی که ز کافور مزاج است درو
مهر و مشکست بر آن پاک و گوارنده شراب
وز زنانی که کسی دست بر ایشان ننهاد
همه دوشیزه و همزاد و نکو صورت و شاب
تو همی گوئی کاین وعده درست است ولیک
نیست کردار تو اندر خور این خوب جواب
وعده را طاعت باید چو مقری تو به وعد
سرت از طاعت بر حکم نکو وعده متاب
زان شراب اینکه تو داری چو خلابیست پلید
وز بهشت این همه عالم چو سرائیست خراب
زان همه وعدهٔ نیکو به چه خرسند شدی،
ای خردمند، بدین نعمت پوسیدهٔ غاب؟
زانک ازین خانه نیابی تو همی بوی بهشت
یار تو یافت ازو بوی، تو شو نیز بیاب
تا به خاک اندر نامیخت چنین بوی بهشت
این نشد شکّر پاکیزه و آن عنبر ناب
چون ندانی که چه چیز است همی بوی بهشت
نشناسی ز می صاف همی تیره خلاب
تو بدین تیره از آن صاف بدان خرسندی
که به دستستَت گنجشک و برابرْست عقاب
چون نیابد به گه گرسنگی کبک و تذرو
چه کند گر نخورد مرد ز مردار کباب؟
جز که بر آرزوی نالهٔ زیر و بم چنگ
کس نیارامد بر بیمزه آواز رباب
پر شود معدهٔ تو، چون نبود میده، ز کشک
خوش کند مغز تو را، چون نبود مشک، سحاب
ای خردمند چه تازی سپس سفله جهان
همچو تشنه سپس خشک و فریبنده سراب؟
گر عذاب آن بود ای خواجه کزو رنجه شوی
چون نرنجی ز جهان؟ گر نه جهان است عذاب؟
سربسر رنج و عذاب است جهان گر بِهُشی
مطلب رنج و عذابش چو مقِرّی به حساب
طلب رنج سوی مرد خردمند خطاست
مشِمر گرت خرد هست خطا را به صواب
تو چو خرگوش چه مشغول شدهستی به گیا
نه به سر برت عقاب است و به گرد تو کلاب؟
پند کی گیرد فرزند تو، ای خواجه، ز تو
چو رباب است به دست اندر و بر سرت خضاب؟
چون سزاوار عتابی به تن خویش تو خود
کی رسد از تو به همسایه و فرزند عتاب؟
چون نخواهی تو ز من پند مرا پند مده
بسته انگار مرا با تو بدین کار حساب
در خور قول نکو باید کردنت عمل
تو ز گفتار عقابی و به کردار ذباب
قول چون روی برد زیر نقاب، ای بخرد
به عمل باید از این روی گشادنت نقاب
سیم و سیماب به دیدار تو از دور یکی است
به عمل گشت جدا نقرهٔ سیم از سیماب
قول را نیست ثوابی چو عمل نیست برو
ایزد از بهر عمل کرد تو را وعده ثواب
عملت کو؟ به عمل فخر کن ایرا که خدای
با تو از بهر عمل کرد به آیات خطاب
گرچه صعب است عمل، از قِبَل بوی بهشت
جمله آسان شود، ای پور پدر، بر تو صعاب
چون نباشدت عمل راه نیابی سوی علم
نکند مرد سواری چو نباشدش رکاب
جز به علمی نرهد مردم از این بند عظیم
کآن نهفته است به تنزیل درون زیر حجاب
چون ندانی ره تاویل به علمش نرسی
ورچه یکّیست میان من و تو حکم کتاب
نه سوی راه سداب است ره لالهٔ لعل
گرچه زان آب خورد لاله که خوردهاست سداب
علم را جز که عمل بند ندیدهست حکیم
علم را کس نتواند که ببندد به طناب
قول چون یار عمل گشت مباش ایچ به غم
مرد چون گشت شناور نشکوهد ز غماب
کس به دانش نرسد جز که ز نادانی ازانک
نبود جز که تف و دود به آغاز سحاب
پارهٔ خون بود اول که شود نافهٔ مشک
قطرهٔ آب بود اول, لولوی خوشاب
همچو لولو کند، ای پور، تو را علم و عمل
ره باب تو همین است برو بر ره باب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزه از خیمه ما دوش همی شد بشتاب
عید فرخنده فراز آمد با جام شراب
قوم را گفتم چونید شمایان به نبید
همه گفتند صوابست صوابست صواب
چه توان کرد اگر روزه زما روی بتافت
[...]
باغ معشوقه بد و عاشق او بوده سحاب
خفته معشوقه و عاشق شده مهجور و مصاب
عاشق از غربت باز آمده با چشم پرآب
دوستگان را با سرشک مژه برکرد از خواب
نبود صعبتر از هجر بتان هیچ عذاب
که شب و روز جدا دارد از من خور و خواب
اندرین گیتی کس یاد نکردی ز گنه
گر بدان گیتی چون هجر بدی هیچ عذاب
تا غم فرقت آن ماه بمن باز نخورد
[...]
روز برف است بیایید و بیارید شراب
تا بنوشیم به شکرانه ی این فتح الباب
میر مجلس بنشین گو و به ساقی فرمای
تا سبک رطل گران پیش من آرد به شتاب
در چنین روز و جوارِ درِ نوروزِ شریف
[...]
روز عید است به من ده می نابی چو گلاب
که ازان جام شود تازه ام این جان خراب
جان من از هوس آن، به لب آمد اکنون
به لب آرم قدح و جان نهم اندر شکراب
روزه داری که گشادی ز لبش نکهت مشک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.