گنجور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

چون ره اندر برگرفتم دلبرم در برگرفت

جان به دل مشغول گشت و تن ز جان دل برگرفت

خواست تا او پایهای من بگیرد در وداع

پای ها زو در کشیدم دست ها بر سر گرفت

گاه در گردنش دستم همچو چنبر حلقه شد

[...]

امیر معزی

یاد باد آن شب‌ که یارم دل ز منزل برگرفت

بار در بست و ره منزلگه دیگرگرفت

تا کشیده رنج داغِ هجر بر جانم نهاد

ناچشیده می خمار مستی اندر سرگرفت

چنبر زلفش ز من بربود چرخ چنبری

[...]

سنایی

عشق ازین معشوقگان بی وفا دل بر گرفت

دست ازین مشتی ریاست جوی دون بر سر گرفت

عالم پر گفتگوی و در میان دردی ندید

از در سلمان در آمد دامن بوذر گرفت

اینت بی همت که در بازار صدق و معرفت

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
میبدی

بلعجب بادی است در هنگام مستی باد فقر

کز میان خشک رودی ماهیان تر گرفت‌

ابتدا غوّاص ترک جان و فرزندان بگفت

پس بدریا در فروشد تا چنین گوهر گرفت

سالها مجنون طوافی کرد در کهسار و دشت

[...]

ابن یمین

کار ملک و دین بحمدالله نظام از سرگرفت

مصطفی بطحا گشاد و مرتضی خیبر گرفت

رایت منصور شاه از عون یزدان هر زمان

لشکری دیگر شکست و کشوری دیگر گرفت

خسرو جمشید فر سلطان نظام ملک و دین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه