ز من دل برده رنگین جلوه شمشاد بالایی
خرام دام طاووسی فریب آغوش اعضایی
پیمبرزاده یک شهر کنعان چشم در راهی
عزیز مصر تمکین یوسف عاشق زلیخایی
صنوبر قامتی بادام چشمی گلبدن شوخی
نگارین پنجه پا در حنا ساعد مصفایی
به روی لعل و کان رنگی به رخسار گهر آبی
به بودن کوه تمکینی به رفتن موج دریایی
چو سرو باغ قامتت جامه زیبی چیده دامانی
زهی چاک گریبانی گلستان تماشایی
به چشم اهل دل نوری به بام دیده مهتابی
چراغ عالم افروزی بهار صحبت آرایی
قبای ناز بر دوشی به استغنا در آغوشی
پر از کین گوشه چشمی عتاب آمیز ایمایی
بت گردنکشی آتش مزاج خان و مان سوزی
خدا ناترس کم حرفی سخن نشنیده خودرایی
گهی از خنده گلریزی گهی چون غنچه محجوبی
گهی در شیشه ها سنگی گهی در بزم مینایی
هلال ابرو شفق رخساره با خویش مغروری
فلک رفتار بی باکی مه و خورشید همپایی
به صحرای خیال ای سیدا باغی که من دارم
بود هر سبزه گلبرگی نهال شاخ رعنایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف زیباییها و جلوههای دلربای معشوق میپردازد. او با استفاده از تشبیهات زیبا، ظاهر دلربا و فریبای معشوق را وصف میکند و از تأثیر شگرف آن بر خود سخن میگوید. معشوق که او را به «عزیز مصر» تشبیه میکند، در نظر شاعر یک موجود خاص و منحصر به فرد است که چشمانش منتظر کسی است، و او با حرکاتش مانند طاووس، دلها را میفریبد. شاعر به زیباییهای ظاهری او، از قامت گرفته تا چهره و رفتارهایش، اشاره میکند و بیپروایی و خودبزرگبینی معشوق را بیان میکند. در نهایت، شاعر از خیال و آرزوهایش در باغی پر از گل و سبزه میگوید، جایی که هر عنصر آن نمادی از زیبایی معشوق است.
هوش مصنوعی: دل من را با زیباییهای رنگین و جذابش بهدست آورده است، مانند شمشادهایی که در بالا میرقصند و همچون دام طاووسی فریبنده که در آغوش خود، لذت و زیبایی اعضای خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: فرزند پیامبر در شهری از کنعان منتظر است تا به محبوبش، عزیز مصر، برسد؛ همانطور که یوسف عاشق زلیخا شد.
هوش مصنوعی: صنوبر با قامت بلند و چشمان بادامی، زنی زیبا با رنگی گلابی و بانمک، پایش را در حنا رنگ کرده و دستانش نیز سفید و زیباست.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت چهره و ویژگیهای خاص شخصی اشاره دارد. به عبارتی، لبانی زیبا و رنگ رویی درخشان، مانند سنگ قیمتی، وجود دارد. همچنین، اشارهای به قدرت و عظمت کوهها و حرکت امواج دریا وجود دارد که نشانهای از زیبایی طبیعی و استحکام است. این تصاویر به هم پیچیدهاند تا زیبایی و جاذبهای خاص را به تصویر بکشند.
هوش مصنوعی: تو همچون سروی در باغ، از زیبایی سرشار هستی و لباس زیبایی برتن داری. دامنت چون گلهای باغ، زیبا و چاک دار است و تو به مانند گلستانی تماشایی به نظر میرسی.
هوش مصنوعی: در نگاه افرادی که دلشان روشن است، نوری دیده میشود. مانند نور مهتاب که تابش آن بر بامها افتاده و همچون چراغی، جهان را روشن میکند. این نور بهاری و زیبا نشاندهندهی جذابیت و شادی گفتار است.
هوش مصنوعی: لباس زیبای او بر دوش، با دل سیر و بینیازی در آغوشی پر از کینه، نگاهی پر از سرزنش و توبیخ دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف بت و ضدیت آن با خان و مان اشاره دارد و به نوعی به قدرت و تسلط آن بر روح و جان افراد میپردازد. آن به آتش و سوزش تعبیر شده که نشاندهنده خطر و چالش است. همچنین، به ناترسی و کمحرفی خداوند اشاره دارد که در مقابل این بت و گردنکشیها ایستادگی میکند و خودرایی را نکوهش میکند. زبانی قاطع و مصمم در این بیان خودنمایی میکند.
هوش مصنوعی: گاهی با خندهای شاداب و پر لطافت مانند گل، و گاهی هم خجالتزده و بسته مانند غنچهای هستی. گاهی در سنگهایی محبوس و درون شیشهها قرار داری و زمانی دیگر در محفلهای خوش و مینایی خوش میگذرانید.
هوش مصنوعی: هلال ابرو شبیه به رنگ شفق است و چهرهاش با زیبایی خاصی همراه است. او به قدری مغرور و با وقار است که آسمان هم از او پیروی میکند. ماه و خورشید هم در برابر او بیباک و بیپروا به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: ای سیدا، در دنیای خیال من باغی وجود دارد که در آن هر سبزه و هر گلبرگ نشاندهندهی نهالها و شاخههای زیبایی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهار آمد من و هر روز نو باغی و نو جایی
به گشتن هر زمان عزمی به بودن هر زمان رایی
قدح پر باده رنگین به دست باده پیمایی
چو مرغ از گل به گل هر ساعتی دیگر تماشایی
نگاری با من و رویی نه رویی بلکه دیبایی
[...]
شبی تاری چو بیساحل دمان پر قیر دریائی
فلک چون پر ز نسرین برگ نیل اندوده صحرائی
نشیب و توده و بالا همه خاموش و بیجنبش
چو قومی هر یکی مدهوش و درمانده به سودائی
زمانه رخ به قطران شسته وز رفتن برآسوده
[...]
ایا بی حد و مانندی که بی مثلی و همتایی
تو آن بی مثل و بی شبهی که دور از دانش مایی
ز وهمی کز خرد خیزد تو زان وهم و خرد در وی
ز رایی کز هوا خیزد تو دور از چشم آن رایی
پشیمانست دل زیرا که تو اسرارها دانی
[...]
خرد را دوش میگفتم که ای اکسیر دانایی
همت بیمغز هشیاری همت بیدیده بینایی
چه گویی در وجود آن کیست کو شایستگی دارد
که تو با آب روی خویش خاک پای او شایی
کسی کاندر جهان بیهیچ استکمال از غیری
[...]
زهی اخلاق تو محمود همچون عقل و دانائی
زهی ایام تو مشکور همچون عهد برنائی
امام شرق رکن الدینکه سوی حضرتت دایم
خطاب انجم و چرخست مولانا و مولائی
اضافت با کف رادت ز گیتی گنج پردازی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.