گنجور

 
سیدای نسفی

دل همچو اشک بر سر مژگان برآمده

بهر نظاره رخ جانان برآمده

هر برگ لاله یی ز دل پاره کیست

از دست داغ من به بیابان برآمده

سودای من ز خط لب او زیاده شد

این شور بر سرم ز نمکدان برآمده

عمریست دل ز سینه به پای پرآبله

در جستجوی خار مغیلان برآمده

هر جا رسیده قصه چشم و تبسمش

نرگس دمیده و گل خندان برآمده

دستم ز کو تهی به گریبان نمی رسد

پایم ز جمع کردن دامان برآمده

در هر زمین نشسته برون گشته نخل گل

هر جا گذشته سرو خرامان برآمده

خط غبار نیست به رخسار آن پری

گردیست از بنای سلیمان برآمده

چون شمع پای صبر به دامن کشیده ام

از بس که آتشم ز گریبان برآمده

نتوان گزید لب چو شود موی سر سفید

این ریشه از کشیدن دندان برآمده

آتش زدی به کعبه و بتخانه سوختی

دود از نهاد گبر و مسلمان برآمده

هر غنچه در چمن به امید خدنگ تو

از شاخ گل به صورت پیکان برآمده

زنار بند زلف تو هر جا که رفته است

گردن نهاده لشکر ایمان برآمده

شبنم در آرزوی گلستان روی تو

گریان به باغ آمده گریان برآمده

از چاکهای سینه دل داغدار من

چون سایلان در آرزوی نان برآمده

هر قطره خون که از دل من بر زمین چکد

لعلی بود ز کوه بدخشان برآمده

مرغان چو غنچه سر به گریبان کشیده اند

آن گل مگر به سیر گلستان برآمده

از خامه ریخت معنی پر زور سیدا

این شیر تندخو ز نیستان برآمده

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فلکی شروانی

ای از تو نام گوهر شاهان برآمده

اعدات یکسر از سر و سامان برآمده

از مهر خاتم تو به اعجاز در جهان

آوازه نگین سلیمان برآمده

در نامه کفایت و روزی و نام و ننگ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فلکی شروانی
اهلی شیرازی

از خواب جامه چاک و پریشان برآمده

صبح قیامتش ز گریبان برآمده

ای مردم دو دیده به کشتی چشم من

بنشین که از فراق تو طوفان برآمده

دور از گل رخ تو چو مجنون گریستم

[...]

بابافغانی

نخل قدت که از چمن جان برآمده

شاخ گلی بصورت انسان برآمده

از پای تا به سر همه جانست آن نهال

گویا ز آب چشمه ی حیوان برآمده

اکنون تویی جمیل جهان گرچه پیش ازین

[...]

عرفی

جانم ز سینه بر زه دامان بر آمده

گویی به عزم خدمت جانان بر آمده

ناز غرور کی نهد از سر که این نهال

گویی بر آب دیدهٔ رضوان بر آمده

با دل بگوی عیب شهادت که این اسیر

[...]

فصیحی هروی

هر خار کان ز گلشن هجران برآمده

در پای دل شکسته و از جان برآمده

بهر نثار تیغ جفایت مرا چو شمع

هر دم سر دگر ز گریبان برآمده

از بس به ذوق ناوک جور تو خورده‌ایم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه