گنجور

 
سیدای نسفی

نیست از تسبیح سیری سبحه زهاد را

حرص مژگان است چشم دام این صیاد را

گردن تسلیم دارد تیغ سوهان بر قفا

می کند کوته زبان خنجر جلاد را

آشنایان راست کوشش بر هلاک یکدگر

تیشه فرصت یافت خورد آخر سر فرهاد را

برق وار آزاده از صحرای محشر بگذرد

نیست در دل باک از دریای آتش باد را

سرو را کرد است قمری در گلستان زیر دست

بس که نبود امتیازی بنده و آزاد را

اهل دنیا آخر از عالم به حسرت می روند

از بهشت خود نباشد بهره‌ای شداد را

روح تن پرور ندارد از گرفتاری خبر

در قفس هرگز نیاندازد کسی کلخاد را

پیش ازاین در ملک احسان بود شاهان را هجوم

این زمان جویند راه عالم ایجاد را

اهل نخوت را نسیمی زود از جا می برد

سهل بادی گردبادی گشت قوم عاد را

پیش او این می لرزد چو دست رعشه دار

چشمه سیماب می سازد دل فولاد را

درد دل خسرو ز جوی شیر هر سو رخنه هاست

تلخ داند کوه شیرین کار بی فرهاد را

از سر جرمم چو بگذشتی خطا بر من مگیر

بنده نتوان کرد از سر بنده آزاد را

ور شکست دل مرا کردست زلفش زیر دست

سیدا با او که داد این سر خط بیداد را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را

باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را

باز چون شاگرد مومن در پس تخته نشان

آن نکو دیدار شوخ کافر استاد را

ناز چون یاقوت گردان خاصگان عشق را

[...]

امیرخسرو دهلوی

شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد را

جان ز تن آمد برون بویی ندادی باد را

سر به دیوار سرایت می زنم تا بنگری

زانکه با باز شکاری خوش بود صیاد را

بازوی هجرت قوی در کشتن بیچارگان

[...]

جامی

پیر ما بگذاشت آخر شیوه زهاد را

ساخت فرش میکده سجاده ارشاد را

خورده ام پیش از نماز صبح می بهر خدا

ای امام امروز با مطرب گذار اوراد را

چنگ استادی ست درس عشق گو مطرب کجاست

[...]

صائب تبریزی

غمزه اش افزود در ایام خط بیداد را

زنگ زهر جانستان شد تیغ این جلاد را

حسن بی رحم است، ورنه دود تلخ آه من

آب گرداند به چشم آیینه فولاد را

ساده لوحی بین که می خواهم شکار من شود

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
طغرای مشهدی

در هنرمندی ز مردن نیست غم استاد را

زنده دارد کار شیرین، تا ابد فرهاد را

تا ابد آدم نخوردی نیم گندم از بهشت

در ازل خوردی اگر یک جو غم اولاد را

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه