یارب از پیمانه صحت مرا سرشار کن
از شراب درد مستم کرده ای هشیار کن
خانه ام دارالشفا گردان ز روی مرحمت
آشیانم را لبالب از گل بیخار کن
از اجابت آبرو ده ناله گرم مرا
صندل دردسرم از آه آتشبار کن
کشور بی رنج من با من ده در اقلیم وجود
دیده و دانسته حکمی با من بیمار کن
از زبان من مکن کوتاه ذکر توبه را
سبز برگ سوسنم از آب استغفار کن
خامه ام را ده چو تیر روی ترکش امتیاز
نامه ام مد نظر چون طره دستار کن
خواب غفلت را مده یار به چشم سیدا
روزیی او همچو شبنم دیده بیدار کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعا و درخواست از خداوند است. شاعر از خدا میخواهد که او را با صحت و تندرستی پر کند و از درد و رنجها رهایی یابد. او تمنا دارد که خانهاش به مکانی برای درمان تبدیل شود و زندگیاش پر از زیباییها باشد. همچنین درخواست میکند که خداوند به نالهها و درخواستهایش پاسخ دهد و او را از بیدردی و رنج دور کند. شاعر بر اهمیت توبه تأکید کرده و میخواهد که از آب استغفار بهرهمند شود. در نهایت، او آرزوی بیداری و روشندلی را دارد و از خدا میخواهد که او را از خواب غفلت بیرون آورد.
هوش مصنوعی: بار خدايا، از شراب سلامتیام پر کن، چرا که از درد این شراب مست شدهام و مرا آگاه و بیدار کن.
هوش مصنوعی: با لطف و محبت تو، خانهام را به مکانی برای آرامش و درمان تبدیل کن و آشیانهام را پر از گلهای خوشبو و زیبا گردان.
هوش مصنوعی: از من خواهش میکنم دردم را بشنو و به من کمک کن. عطر خوشبیاس از درد و رنجی که احساس میکنم، به من آرامش ببخش و آتش اشکهایم را خاموش کن.
هوش مصنوعی: کشور بیدرد و غم من را به من عطا کن، در دنیای وجودم، بهخوبی میدانم که چه حکمی باید با منِ بیمار انجام دهی.
هوش مصنوعی: از من درباره توبه کم نگو، زیرا رشد و زیبایی من مانند برگ سوسن است که تنها با آب استغفار زنده میماند.
هوش مصنوعی: قلم من را به دست بده تا مانند تیری بر روی ترکش، نامه امتیازم را بنویسم و آن را مانند تکهای از دستار، مهم و جالب توجه قرار دهم.
هوش مصنوعی: ای یار، خواب غفلت را از چشمان سیدا دور کن و او را مانند شبنم بیدار کن تا روزش روشن شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا مستان خواب آلوده را بیدار کن
از فروغ باده رنگ رویشان گلنار کن
لاابالی پیشهگیر و عاشقی بر طاق نه
عشق را در کار گیر و عقل را بیکار کن
گر ز چرخ چنبری از غم همی خواهی نجات
[...]
باغ و بستان از در دیدار شد دیدار کن
کار عشرت ساز و کار دیگر اندر کار کن
لهو و شادی و نشاط و خرمی بسیار کن
با بتان و گلرخان آهنگ زی گلزار کن
عیش را تدبیر ساز و لهو را هنجار کن
[...]
نیم مستان ترا سرگشته چون پرگار کن
آخر ای جان و جهان، جامی دگر در کار کن
فتنه در خواب قیامت خفته است، ای جان، دگر
زلف مشکین برفشان و فتنه را بیدار کن
هوشیاران را ز جام شوق خود سرمست ساز
[...]
با کمند زلف تسخیر دل افگار کن
این کهن اوراق را شیرازه از زنار کن
نیست جرمی در جهان بالاتر از هستی تو
تا نفس در سینه داری صرف استغفار کن
بر لب بام آ، به زردی چون نهد رو آفتاب
[...]
یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن
با هوای کوی خود زین مستیم هشیار کن
دور کن نیش هوسهای جهان را از دلم
غنچه ام را در هوای خود گل بی خار کن
تا ز خون فاسد اندیشه ها گردم سبک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.