بیابان گردم و از کشور آرام بیرونم
متاع کاروان گردباد دشت مجنونم
نمی دانم کدامین شوخ قصد کشتنم دارد
که همچون موجه سیماب در تن می تپد خونم
ز من چون غنچه های باغ بوی درد می آید
نسیم کوچه باغ گلشن دلهای محزونم
نمی گردد صدف روشنگهر تا در صدف باشد
چراغم زیر دامانست تا در زیر گردونم
پی تکلیفم ای پروانه بر گردم چه می گردی
چو شمع کشته عمری شد که از هنگامه بیرونم
به زیر سایه موی سر خود دارم آسایش
به هر جائی که می سازم اقامت بید مجنونم
عرق آلوده خواهی بر سر بالین من آید
اگر دانی که در غمخانه خود بی تو من چونم
فغانم را نباشد سیدا با خلق تأثیری
مخالف می رسد در گوشها آهنگ قانونم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساس تنهایی و آشفتگی خود را بیان میکند. او مانند یک بیابانگرد، از آرامش دور است و در دشت مجنون در جستجوی هویتی متلاطم و دردناک است. خون او به تپش درمیآید و او نمیداند چه کسی در پی آزارش است. بوهایی از درد در او وجود دارد و او همچنان در جستجوی آرامش میباشد، در حالی که در زیر سایه موی خود کمی آسایش مییابد. او از بیتفاوتی دیگران در برابر دردش شاکی است و میگوید که فریادش بر کسی تأثیر ندارد. شاعر به زندگی بینظم و غمگین خود اشاره کرده و نشان میدهد که در دلش غمهای زیادی وجود دارد که نمیتواند آنها را بیان کند.
هوش مصنوعی: در دشتهای بیپایان wandering میکنم و از سرزمینهای امن و آرام دور شدهام. همچون کاروانی که در طوفان میچرخد، من نیز در بینهایت دیوانگی سفر میکنم.
هوش مصنوعی: نمیدانم کدامین عشق یا شور و شوق در دل من به وجود آمده که خونم مانند مایع نقرهای در بدنم به تپش در میآید و مرا به هیجان میآورد.
هوش مصنوعی: از من بوی درد به مشام میرسد، مانند غنچههای باغ. نسیم در کوچههای باغ دلهای غمگین من میوزد.
هوش مصنوعی: چراغ من در دل صدفی پنهان است و تا زمانی که درون این صدف قرار دارد، نمیتواند نورش را منتشر کند. تمام روشنی و روشنگری من زیر دامن آسمان وجود دارد و به همین خاطر نمیتوانم در دنیا شعف و روشنی بیافرینم.
هوش مصنوعی: ای پروانه، من به دنبال وظیفهام برمیگردم. تو چرا اینطور دور من میچرخیدی، وقتی شمعی خاموش شدهام و سالهاست که از این دنیا فاصله گرفتهام؟
هوش مصنوعی: زیر سایهی موی سرم، راحت و آرامش دارم و هر جا که زندگی کنم، همانجا برایم خانه میشود. من مانند مجنون، بیقرارم.
هوش مصنوعی: اگر میدانی که در تنهاییام چقدر به تو احتیاج دارم و چقدر غمگینم، ممکن است به خاطر این احساس، اشکهایم بر روی بالینم بریزد.
هوش مصنوعی: من ناله و فریادهایی دارم که بر دل مردم تأثیری ندارد. صدای خود را مانند آهنگی میدانم که قوانین خاص خود را دارد و نتوانستهام به خلق و جامعه تأثیر بگذارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز رشک همدمانش بس که جوشد هر نفس خونم
برند از انجمن هرشب چو شمع کشته بیرونم
اگر همسایهٔ خورشید گردد کوکب بختم
نخواهد در کنار بزم او ره داد گردونم
نسیم کوی لیلی ره چه داند جانب گلخن
[...]
ز بی دردی به امید اجل در عشق مرهونم
نه شرم از قتل فرهادم نه از ننگ از مرگ مجنونم
وبال از هوش دان است، از خردگر همچنین خیزد
همان بهتر که ساقی در شراب انداز مجنونم
فغان العطش ناگه به گوش خضر ره یابد
[...]
بیا ساقی بپیما ساغری زان صاف گلگونم
به خم بنشسته بنگر حکمت افزون از فلاطونم
به جامی ملک جم چون کی برابر کی کنم حاشا
که یک دم گنج آسایش به از صد گنج قارونم
دو کیهان را نپندارم به میزان تو مقداری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.