موج جوهر شوم از تیغ زبانت گردم
چون خط پشت لب از گرد دهانت گردم
از خجالت نتوانم به تو نزدیک شدن
چون تهیدست بر اطراف دکانت گردم
گر نشینی به چنین پای تو را بوسه زنم
در خرامی ز سر سرو روانت گردم
به سر خود دهن تلخ مرا شیرین کن
تا به کی از سر انگور کشانت کردم
بر کمر تیغ پی کشتنم آویخته یی
پا ز سر کرده ز شمشیر میانت گردم
گوشه ابرو و مژگان تو را بنده شوم
جان سپر ساخته از تیر و کمانت گردم
سیدا را جگر ریش به ناصور رساند
از خط پشت لب مشک فشانت گردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عشق و اشتیاق شاعر به معشوق است. شاعر از درد و رنجی که به خاطر فاصله و عدم دسترسی به معشوقش متحمل میشود، میگوید. او تشبیهاتی زیبا به کار میبرد تا عمق احساساتش را به تصویر بکشد، مانند اینکه مانند دختری با زبان تیز و سوزان در پی عشقش است. شاعر از حس خجالت و ناتوانی در نزدیک شدن به معشوقش سخن میگوید و در عین حال، آمادگی خود را برای قربانی شدن در راه عشق ابراز میکند. تمایلات و آرزوهایش برای نزدیکی به محبوب و شیرین کردن رابطهشان نیز در این شعر مشهود است.
هوش مصنوعی: من به جادوی کلام تو تبدیل میشوم و مانند نشانهای از خطی که بر لبان تو نشسته، در فضای کلمات تو محو میشوم.
هوش مصنوعی: از خجالت نمیتوانم به تو نزدیک شوم، چون مثل کسی هستم که بیپول در کنار دکان تو ایستاده باشد.
هوش مصنوعی: اگر تو در این حال بنشینی، من پای تو را بوسه میزنم و در حالی که مانند درخت سرو زیبا و راستقامتی هستی، به دور تو میچرخم و به تماشای تو میپردازم.
هوش مصنوعی: به من محبت کن و تلخی زندگیام را به شیرینی تبدیل کن، تا چه زمانی باید به یاد گذشته و مشکلات بیفتم؟
هوش مصنوعی: بر کمرم تیغی هست که به خاطر کشتنم به آن آویخته شده، و من به خاطر شمشیری که در میانت قرار دارد، از سر خود پا گردیدهام.
هوش مصنوعی: به خاطر زیباییهای تو، جانم را فدای عشق تو میکنم و برای تو مانند سپری در برابر تیر و کمانت قرار میگیرم.
هوش مصنوعی: سیدا با دلی پر از درد و غم به جایی رسید که احساس رسیدن به محبوبش را دارد. از وجود مشک، بویی دلانگیز به مشامش میرسد و به نوعی عشق و احساساتش را پرورش میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش با دوست محاکات بجان میگردم
نکته را راه به هنجار زیان میگردم
غیرت عشق چنان پرده همیداشت که من
نقش اسرار زخود نیز نهان میگردم
چون جهان نزل جنان بود من از پیروزی
[...]
عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم
یا گناهیست که اول من مسکین کردم
تو که از صورت حال دل ما بیخبری
غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
ای که پندم دهی از عشق و ملامت گویی
[...]
تا جهانست به سر گرد جهان می گردم
در تکاپوی تو ای دوست به عالم فردم
عهد کردم که نگردم ز تو تا جان دارم
ور بگردم من از این عهد و وفا نامردم
وقت آنست که رحمی بکنی بر دل من
[...]
پای مهد تو چه شبها که به روز آوردم
طفل بودی و تو را تازه جوانی کردم
من که یک عمر تو را از دل و جان پروردم
هان! منه داغ جدایی به دل پر دردم
همه این قصه به نظم آوردم
فهم آن بر تو حوالت کردم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.