گنجور

 
سیدای نسفی

قبا کشیده به بر قامت بلند تو را

شکر گرفته در آغوش نوشخند تو را

هلال تا به رکاب تو سر نهد چون نعل

هزار بار ببوسد سم سمند تو را

دلم شکسته و عمریست آرزو دارد

هوای سنبل زلف شکسته بند تو را

به حال خسته خود این همه تغافل چیست

فراق زیر و زبر کرده دردمند تو را

چو سیدا نبود ساده لوح در ره عشق

نشان لطف گمان کرده زهرخند تو را

 
sunny dark_mode