صدای مقدم گلچین چو در گلزار می آید
گریبان چاک بلبل بر سر بازار می آید
چو گل وا کرده اند آغوش های خود خیابانها
مگر در بوستان آن سرو خوشرفتار می آید
نمی باشد خلاف وعده در خاطر بزرگان را
زآب گوهر است آبی که از کهسار می آید
مبادا ناقصی را بر سر افتد شور منصوری
صدای دورباش از حاجبان دار می آید
به دریا می برم آئینه لب تشنه خود را
غبار آلوده است آبی که از جوبار می آید
کلاه خانه بر دوشان حصار عافیت باشد
بلاها آدمی را بر سر از دستار می آید
مرا هرگز نباشد شکوه از بند قبای او
به خاطر صد گره از حرف پهلو دار می آید
چو بلبل هر دم انگیز پریدن می کند چشمم
مگر امشب به خوابم آن گل رخسار می آید
قدم ای سیدا در باغ اگر بی یار بگذارم
به پابوسی مرا خار از سر دیوار می آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تصویرسازی زیبایی از طبیعت و احساسات عاشقانه پرداخته است. شاعر به زیباییهای گلزار، بلبل و سرو اشاره میکند و تمایل به ملاقات معشوقش را بیان میکند. در این اشعار، عناصر طبیعی با احساسات انسانی گره خوردهاند. شاعر به وفای بزرگان و خطراتی که ممکن است بر سر ناقصانی بیفتد اشاره میکند و احساس ناامیدی را با غبار آلودگی نمایان میسازد. در نهایت، او آرزو دارد که به خواب معشوقش برود و بر سر خود نیز خارهایی از دیوار احساسات را تجربه کند. این متن تلفیقی از عشق و طبیعت را به زیباترین شکل ممکن به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: صدای خوشآمد گلی که تازه به گلستان میآید، باعث میشود بلبل با صدای بلند و شوق، لباستان را چاک و دامن بزند و خود را در میدان نشان دهد.
هوش مصنوعی: باز شدن آغوش گلها مانند خیابانها است، آیا آن قد بلند خوشرفتار در بوستان میآید؟
هوش مصنوعی: خلاف وعده کردن در نظر افراد بزرگ جایز نیست، مانند آبی که از کوهها سرازیر میشود و خالص و با ارزش است.
هوش مصنوعی: مراقب باش که به کسی که ناقص و ناتوان است، آسیبی نرسد؛ زیرا صدای غم و نگرانی از دور به گوش میرسد و این نشانهای از حضور حاضران در صحنه است.
هوش مصنوعی: من آئینهای را که تشنه است همراه خود به دریا میبرم، اما آبی که از جوبار میآید، غبارآلود و آلوده است.
هوش مصنوعی: کلاه خانه به دوش انسان، محافظ و نگهبان او در برابر مشکلات و سختیهاست، و آن بلاها مانند سر و لباس بر او نازل میشوند.
هوش مصنوعی: هرگز از محدودیتهای زیبایی او گلهای ندارم، چرا که به خاطر هر یک از این محدودیتها، سخن و داستانهای زیادی از کنارش میآید.
هوش مصنوعی: مانند بلبل که هر لحظه آرزوی پرواز میکند، چشمانم امیدوارند که شاید امشب در خوابم آن گل زیبای رویش ظاهر شود.
هوش مصنوعی: ای آقا، اگر در باغ قدم بگذاری و یاری در کنارت نباشد، به خاطر ارادت و عشق به تو، حتی خارهایی که روی دیوار هستند، به سراغ من خواهند آمد تا مرا به زمین بیفکنند و به سراغ تو بیایند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبا وقت سحر گویی ز کوی یار میآید
که بوی او شفای جان هر بیمار میآید
نسیم خوش مگر از باغ جلوه میدهد گل را
که آواز خوش از هر سو ز خلقی زار میآید
بیا در گلشن ای بیدل، به بوی گل برافشان جان
[...]
چه بویست این چه بویست این مگر آن یار میآید
مگر آن یار گل رخسار از آن گلزار میآید
شبی یا پرده عودی و یا مشک عبرسودی
و یا یوسف بدین زودی از آن بازار میآید
چه نورست این چه تابست این چه ماه و آفتابست این
[...]
ز من در هجر او هردم فغان زار میآید
خوش آن چشمی که آن هردم بر آن رخسار میآید
به بازی سوی من آمد، به شوخی دل ز من بستد
بدو گفتم: چه خواهی کرد؟ گفتا: کار میآید
چو رفتم بر درش بسیار، دربان گفت کاین مسکین
[...]
سحر گه چون نسیم زلف آن دلدار میآید
درخت شوقم از برگش به برگ و بار میآید
ز توفان خفتگان کوچه را آگاه دار امشب
که سیل گریهٔ این دیدهٔ بیدار میآید
حروف نامهام بینقطه آن بهتر که از چشمم
[...]
نسیم صبح پنداری ز کوی یار میآید
به جانها مژده میآرد که آن دلدار میآید
به صد اکرام میباید به استقبال او رفتن
که بوی دوست میآرد ز کوی یار میآید
بدین خوبی و خوشبویی چنان پیدایی و گویی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.