گنجور

 
سیدای نسفی

نگار جامه فروشم کلاه پوش آمد

گشاده چاک گریبان قبا به دوش آمد

پیاله پر ز می ارغوان چو لاله رسید

ز داغ سینه من خون دل به جوش آمد

چو شمع سر زده ای ماه من کجا رفتی

صدای پای تو امشب مرا به گوش آمد

ز بس که شد ز رخش باغ دلگشا بازار

فغان ز خلق برآمد که گلفروش آمد

به باغ رفتی و گلها به بلبلان گفتند

حذر کنید که آن شوخ باده نوش آمد

نظر نکرده بپا تکیه ام گذر کردی

بیا که صورت دیوار در خروش آمد

به شب روان شده امروز سیدا شاگرد

ز کاکل تو نگاهش سیاه پوش آمد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جهان ملک خاتون

ز باد صبح حدیثی مرا به گوش آمد

که خیز ای دل مسکین که گل به جوش آمد

زمین ز لاله و خیری و سوسن و شمشاد

به بانگ بلبل شوریده در خروش آمد

چو جام باده به بستان دمید و گل بشکفت

[...]

حافظ

صبا به تهنیتِ پیرِ می فروش آمد

که موسمِ طرب و عیش و ناز و نوش آمد

هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای

درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد

تنورِ لاله چنان برفروخت بادِ بهار

[...]

صوفی محمد هروی

صبا به تهنیت پیر می فروش آمد

که موسم گل و نسرین و ناز و نوش آمد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
جامی

شبم ز مرغ چمن این نوا به گوش آمد

که وقت عشرت رندان باده نوش آمد

نهاد بر لب تو جام ارغوانی لب

ز رشک خون دل ارغوان به جوش آمد

جزای بی عمل از شیخ خودفروش مجوی

[...]

سیدای نسفی

مه گلیم فروشم پلاس پوش آمد

نمد به دوش رقیب گلیم گوش آمد

گلیم وار شدم پهن در ته پایش

بگفت خیز که بازار در خروش آمد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه