نگار جامه فروشم کلاه پوش آمد
گشاده چاک گریبان قبا به دوش آمد
پیاله پر ز می ارغوان چو لاله رسید
ز داغ سینه من خون دل به جوش آمد
چو شمع سر زده ای ماه من کجا رفتی
صدای پای تو امشب مرا به گوش آمد
ز بس که شد ز رخش باغ دلگشا بازار
فغان ز خلق برآمد که گلفروش آمد
به باغ رفتی و گلها به بلبلان گفتند
حذر کنید که آن شوخ باده نوش آمد
نظر نکرده بپا تکیه ام گذر کردی
بیا که صورت دیوار در خروش آمد
به شب روان شده امروز سیدا شاگرد
ز کاکل تو نگاهش سیاه پوش آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و حالتی عاشقانه میپردازد. شاعر با اشاره به دختری به نام نگار، او را به تصویر میکشد که با کلاهی بر سر و قبا بر دوش، وارد میشود. او با پیالهای پر از شراب، به همراه داغ دل شاعر که پر از خون و اشک است، جلوهگر میشود. شاعر به یاد خوشیها و زیباییهای آن دختر، دلش به یاد او میتپد و از غم و شوق فریاد میکشد. در ادامه، به باغ و گلها اشاره میشود و اینکه این دختر با زیباییاش توجه همه را جلب کرده و دلها را به شور آورده است. در نهایت، شاعر از او میخواهد که برگردد و به او توجه کند، زیرا او به شدت دلتنگ اوست.
هوش مصنوعی: دلبر زیبای من با کلاهی بر سر و پیراهنی که دکمههایش باز است، با لباس قبا در حال آمدن است.
هوش مصنوعی: لیوانی پر از شراب قرمز مانند لاله، وقتی که به سراغ من آمد، از درد دل و سینهی آتشینم، خون حسرت به جوش درآمد.
هوش مصنوعی: تو مانند شمعی درخشانی و نورانی، اما ای ماه من، تو کجا رفتهای؟ صدای قدمهایت امشب به گوشم میرسد.
هوش مصنوعی: به قدری چهرهی زیبای او دلنشین و سرزنده است که همهی مردم از خوشحالی به شوق آمدن گلفروش و فروش گلها فریاد میزنند.
هوش مصنوعی: به باغ رفتی و گلها به بلبلان هشدار دادند که احتیاط کنید، چون آن جوان شاداب و خوشگوار آمده است.
هوش مصنوعی: به من توجهی نکردی و به آرامی رد شدی. ای کاش برمیگشتی، زیرا چهرهام در حال دگرگونی و ابراز احساسات است.
هوش مصنوعی: امروز سیدا، شاگرد، با نگاهی پر از عشق و حسرت، به شب رفته و با کلاهی سیاه بر سر، به سراغ تو آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز باد صبح حدیثی مرا به گوش آمد
که خیز ای دل مسکین که گل به جوش آمد
زمین ز لاله و خیری و سوسن و شمشاد
به بانگ بلبل شوریده در خروش آمد
چو جام باده به بستان دمید و گل بشکفت
[...]
صبا به تهنیتِ پیرِ می فروش آمد
که موسمِ طرب و عیش و ناز و نوش آمد
هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
تنورِ لاله چنان برفروخت بادِ بهار
[...]
صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
که موسم گل و نسرین و ناز و نوش آمد
شبم ز مرغ چمن این نوا به گوش آمد
که وقت عشرت رندان باده نوش آمد
نهاد بر لب تو جام ارغوانی لب
ز رشک خون دل ارغوان به جوش آمد
جزای بی عمل از شیخ خودفروش مجوی
[...]
مه گلیم فروشم پلاس پوش آمد
نمد به دوش رقیب گلیم گوش آمد
گلیم وار شدم پهن در ته پایش
بگفت خیز که بازار در خروش آمد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.