گنجور

 
سیدای نسفی

سایه از بی تابیم سیلی زند مهتاب را

اضطرابم جان درآرد کشته سیماب را

می شود خصم قوی از چرب و نرمی زیر دست

می کند پامال خود یک قطره روغن آب را

بر ضعیفان بیشتر می آید از دوران شکست

موج پندارد گلوی آسیا گرداب را

تیغ استاد مکمل باشد از نقصان تهی

نیست بر شمشیر ابرو دست پیچ و تاب را

زور بازو را چه نسبت پیش عقل حیله گر

رستم از تدبیر زد بر خاک و خون سهراب را

نیک و بد را از حوادث های دوران چاره نیست

کی تواند سد ره شد خار و خس سیلاب را

از تواضع قبله عالم توان شد سیدا

می کند پشت دو تا مد نظر محراب را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

ابر برگیرد ز دریا لؤلؤ خوشاب را

باد بر دارد ز معدن عنبر نایاب را

این بیاراید ز عنبر سوسن آزاد را

وان بیاراید بلؤلؤ لاله سیراب را

از شقایق دشت ماند دکه بزاز را

[...]

جامی

زلف تو بر مه پریشان کرده مشک ناب را

شاخ شاخ افکنده بر گل سنبل سیراب را

از در مسجد درآ با آن دو ابروی و ببین

پشت سوی قبله رو در روی خود محراب را

پسته را تا زان دهان و لب رساند دل به کام

[...]

امیرعلیشیر نوایی

از تغار می چنان نوشم شراب ناب را

کبر نتواند ز دریا آنچنان برد آب را

در جفا دارد قرار آن چشم و در بیداد خواب

زانکه بردند از دل و چشمم قرار و خواب را

تا قیامت شام تنهایی بود در دیده خواب

[...]

کلیم

ترک چشمت می‌کند آماجگه محراب را

ما طمع داریم ازو دلجویی احباب را

با ستمکاران گیتی بد نمی‌گردد سپهر

عید قربانست دایم خانه قصاب را

منزل نزدیک‌تر دارد خطر هم بیشتر

[...]

صائب تبریزی

نیست از زخم زبان پروا دل بی تاب را

مانع از گردش نگردد خار و خس گرداب را

تیغ را نتوان برآوردن ز زخم ما به زور

از زمین تشنه بیرون شد نباشد آب را

جوهر ذاتی است مستغنی ز نور عاریت

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه